گرچه رجالی چون میرزا ابوالقاسم قائم مقام صدراعظم دانشمند و خردمند زمان محمد شاه و میرزا تقی خان امیر صدراعظم سیاستمدار زمان ناصرالدین شاه از عراق برخاستهاند لیکن بعلت اینکه قائم مقام در دستگاه میرزا عیسی قائم مقام و امیرکبیر در دستگاه میرزا ابوالقاسم قائممقام میزیسته و پرورش یافتهاند چون همه آنها در تهران و تبریز در دربار پادشاه و ولیعهد اشتغال داشته و به ایرانمداری مشغول بودهاند و با توجه به گرفتاریهایی که متوجه مملکت در زمان صدارت رجال نامبرده بوده است، و با توجه به مشکلات عدیده ای که در مقابل آنها وجود داشته و در هر گوشه و کنار مملکت معضلات و مسائل عمده ای در میان بوده، رجال نامبرده فرصت رسیدگی و توجه بیشتر به مسقطالراس خود یعنی عراق (اراک) را نداشتهاند.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی اولین کسی بود که بدون شرکت احدی دیگر برای عمران و آبادی شهر عراق و حومه و دهات آنها با نهایت خلوص نیت فعالیت خارج از حدی را شروع نمود. تعداد زیادی قنوات جدید احداث و شماره زیادی قنوات مخروبه را مامور و کاروانسراها و عمارات عالی به سبک آن عصر ساخت و عراق را بنام یکی از شهرهای معتبر در ایران مشهور نمود و از دارایی و املاک و مستغلات خود ذیقیمتترین و بهترین رقبات را برای تعلیم و ترغیب محصلین و طلاب علوم دینی و قسمتی را برای کمک به بیچارگان و درماندگان اختصاص داد. در طول مدت تاریخ این کشور بزرگانی یافت شده که تعدادی از املاک و دارایی خود را در راه خیرات و مبرات وقف کرده است ولی در عصری که مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی میزیسته احدی از طبقات مختلف مردم اعم از علما و اعیان و تجار و غیره را سراغ نداریم که این چنین خیراتی کرده و این اندازه از خود فعالیت و کوشش برای آبادی و عمران محل سکونت خود به انجام رسانده باشد.
برای بیان پیشرفت و علل ترقی و گرد آوری ثروت مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بایستی با دقت اوضاع و احوال مورد بحث قرار گیرد تا پی به علل و نتیجه برده شود.
در اواخر سلطنت محمدشاه در اثر عدم مدیریت در حکومت و مرکز مملکت، مردم در زیر فشار حکام و روسای افواج و صاحب مناصب قرار داشتند و در هر محلی افرادی از مامورین صاحب داعیه بودند که بالطبع ناحیه اراک نمیتوانست استثنا باشد گرچه برای مدتی خیلی کوتاه در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه یعنی زمان صدارت امیرکبیر این وضع تغییر یافت و حکومت مرکزی قدرت مطلقه به دست آورد و مامورین و خوانین مطیع و منقاد مرکز شدند ولی متاسفانه با ازبینرفتن امیرکبیر مجدداً وضع به حال سابق برگشت.
در بلوک مختلفه عراق خوانین متنفذ و قدرتمندی چون حاج محمد امین خان در قلعه نو و محسن خان و غلامعلی خان در سربند و حاج اسحاق خان در خلجستان و بیگلرخان در بزجلو و ساریخان و حاج ربیع خان و حاج حسین خان و آقا رفیع خان در آستانه و بلوک سرحران و خوانین بیات و محمدحسین خان کزازی در کزاز و ایمانی خان و محمد حسن خان سرتیپ در فراهان و عده ای دیگر از خوانین میزیستهاند که همگی داعیه ریاست و توسعه املاک خود را داشتهاند. علاوه بر خوانین مزبور، همزمان با ترقی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در این منطقه تعدادی از شاهزادگان و اعیان بودهاند که قصد توسعه املاک خود را نیز داشتهاند، مانند ناصرالدوله فرمانفرما، قوام الدوله، دبیرالملک، معینالملک، محمد تقی خان و غیره. ولی بعد از عنایت و توجه خاص الهی به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی ایمان و دانش و بصیرت و درایت و حسن نیت و پشتکار مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بود که در چنین اوضاع و احوال و وجود چنین خوانین و اعیان همه را تحت الشعاع قرار داده، و در تمام شئون زندگی موفق و مقضیالمرام گردد.
برای توجیه قدرت خوانین عراق دو نمونه ذکر میگردد. دشمنی و عداوت بین دو نفر از خوانین عراق بنام ایمانی خان فراهانی و محمد حسین خان کزازی با حاج ابراهیم خان شیرازی صدراعظم موجب سوء ظن پادشاه به وی گردید و در نتیجه صدراعظم و خانواده او را شاه برانداخت. جریان امر مشروحا در بعضی از تواریخ مربوط به دوره قاجاریه منجمله در تاریخ فارسنامه ناصری مضبوط است. نمونه دیگر اینکه میرزا آقاخان نوری صدراعظم ناصرالدین شاه پس از خلع از صدارت چندین ماه در خانه جعفر خان فرزند محمد امین خان در عراق منزل داشته است. با تمام این اوضاع و احوال و محیطی آنچنان روز به روز بر مقامات روحانی و معنوی و مادی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی افزوده میگردد.
چنانچه قبلاً نیز متذکر گردید اولین ازدواج مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در زمان پدرش آقای سید ابوالقاسم با خانم نارنج خانم بیات بعمل آمد که ثمره آن ازدواج یک دختر بود. بعد از چندی معظمله با خانم زرین تاج خانم قائممقامی ازدواج نمود که ثمره آن ازدواج آقای حاج سید احمد اکبر اولاد ذکور مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی میباشد. خانم زرین تاج خانم قائممقامی دارای مختصر ضیاق و عقاری بوده و پس از حدود ۷ سال زندگی با مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در گذشته است. پس از فوت زرین تاج خانم، خانم آسیه خانم به عقد ازدواج ایشان درآمد. این خانم متمکنه و دارای مال و منال قابلملاحظهای بوده است و چون فرزندی نداشته ملک و مال خود را به آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی صلح مینماید. با توجه به اینکه مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی مقداری املاک مزروعی هم از پدر به ارث برده بود، از همین اوقات شروع به امور کشاورزی و عمران و آبادی نموده است، و علاقه عجیبی به امور کشاورزی و عمران از خود بروز و نشان میدهند. علاوه بر آباد کردن تعداد زیادی قنوات مخروبه و متروکه که تعداد آن را حدود چهل و شش رشته قنات دانستهاند، اقدام به ایجاد هیجده رشته قنات جدید نموده و دو قریه بزرگ پر جمعیت در صحرای ورک زار شمال شهر عراق بنام قریه گاوخانه و قریه چقا بوجود آورده است که اصولاً این دو قریه قبلاً وجود خارجی نداشته و در نتیجه مساعی ایشان به وجود آمده و برای هر یک از قراء مزبور قنوات معتبر و پر آب احداث نموده. قریه گاوخانه یکی از پرجمعیت ترین و با ارزش ترین قراء ناحیه اراک در حال حاضر میباشد و مزرعه دیگری به نام سوسن آباد در شمال غربی شهر عراق بوجود آورده که اکنون از قراءآباد و گرانقیمت است.
قریهای در بلوک قره کهریزک اراک وجود داشته و دارد بنام قریه ساکی که قسمتی از سکنه آن را مسلمانان و قسمتی را ارامنه تشکیل میدادند که گاهی موجبات ناراحتی طرفین فراهم میشد چون قریه مزبور دارای زمین زیادی بوده، معظمله دو قنات نو احداث و قریه دیگری بنا، و ارامنه به قریه جدید انتقال مییابند و در نتیجه قریه نوبنیاد دیگری به وجود میآید که معروف به ساکی بالا میشود. علاقه معظمله به عمران و آبادی بحدی بوده که در دوره جوانی و میانسالی اکثر اوقات بعدازظهرها چنانچه وضعیت جوی اجازه میداده به قنوات و قراء نزدیک سرکشی و مراتب عمران و آبادی دهات و لاروبی و پاککردن قنوات بوده است. برای نشان دادن عمران و آبادی که به وسیله معظمله بعمل آمده، قریه مرزیجران (مرزیجران) در هشت کیلومتری غرب شهر اراک را میتوان بعنوان مثال ذکر کرد. مرزیجران قریهی بسیار کوچکی بوده که از نظر درآمد و محصول قابل توجه نبوده است. پس از اینکه مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی این قریه را خریداری مینماید قنات ده را معمور و قنات جدیدی احداث و آب لازم را تهیه و آن ده کوچک بحدی توسعه یافته و آباد میشود که همه ساله خود زارعین همان ده محصول را به میزان حدود نهصد خروار گندم و یکصد خروار جو و پانصد خروار یونجه و یک هزار تومان وجه نقد اجاره مینمودهاند و بعلاوه در جنوب غربی این قریه باغی احداث و برای آن قنات مخصوصی ایجاد مینماید که میوه و محصولات صیفی مورد لزوم منازل و فرزندان و اقوام و خویشان معظمله را تعیین مینموده است و در همین باغ از ناصرالدین شاه پذیرایی بعمل آمده است که شرح آن در سفرنامه عراق عجم ناصرالدین شاه در صفحه ۶۰ به شرح ذیل مذکور است.
"رسیدیم به ده مرزیجران، جمعیت زیادی از مرد و زن رعیت سر راه ایستاده بودند خیلی ده آباد بزرگی است اما مزارع این ده خیلی دور از آبادی و نزدیک به دریاچه است. حاصل زیادی هم داشت باغی نیز دارد که دو میدان بالاتر از ده است. رفتیم به باغ، باغی است طولانی. درخت بادام و زردآلو و سایر میوهجات دارد. استخر بزرگی هم دارد که دورش درختهای بید کاشتهاند خیابانی دارد که از سایه اشجار خنک و با صفا بود و قناتی دارد که بقدر دو سنگ آب داشت. چادر ما را لب استخر زده بودند. چادر زیادی هم برای جناب امین السلطان و سایر ملتزمین زده بودند. جناب حاجی آقا محسن و پسرانش حضور آمدند. مرد سیاه چرده کم ریشی که اسمش میرزا علی اصغر است همراه حاجی آقا محسن بود، گفتند خوئی اما حالا بیست سال است در عراق ساکن است مردی است حکمی و بسیار فاضل حالا جزء اجزاء حاجی آقا محسن است."
متاسفانه پس از درگذشت مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی آن طور که باید و شاید به وضع قریه مرزیجران توجه نشد و این قریه معمور و آباد رو به خرابی نهاد. پس از چند سال درآمد و محصول قریه مذکور به یک دهم تقلیل یافت. این یک واقعیت است که وجود با برکت مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به شهر عراق از هر جهت اعتبار دارد و موجبات عمران و آبادی عراق را فراهم نمود. در کلیه دهاتی که مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی خریداری مینمود، عمران و آبادی محل خریداری فورا شروع میشد و تا جایی که میسر بود وسایل آسایش و رفاه ساکنین فراهم میگردید. چنانچه دو مورد در دو قریه مال و حشم زارعین را به غارت بردند. معظمله دستور فرمودند آنچه غارت شده بود از قبیل گوسفند و بز و لوازم منزل را برای زارعین تهیه و در اختیار زارعین مجاناً گذارده شود. اصولا زارعین دهات مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی از رفاه خیلی بیشتری در مقایسه با وضع سایر رعایا و زارعین منطقه عراق برخوردار بودهاند زیرا بعلت قدرت و نفوذ و شخصیت معظمله مامورین دولتی آن زمان که عبارت بودهاند از ماموران حکومتی مستوفیان و ماموران سربازگیری که همیشه متعرض زارعین و ساکنین دهات میشدند، به هیچ وجه قدرت و جرات تعرض به ساکنین دهات متعلق به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی را نداشتند و بعلاوه نظر به تمکن و تمول ایشان معظمله وصول و دریافت قسمت عمده از رسومات را از زارعین دهات خود ممنوع و متروک داشتند چنانچه در بلوک کزاز طبق معمول از زارعین کاه دریافت میشده ولی در دهات متعلق به ایشان دریافت کاه از کشاورزان ممنوع بوده است و گرفتن سایر رسومات نیز در دهات متعلق به ایشان متروک و منسوخ گردیده بود.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی نهایت سعی و جهد را مبذول میداشتهاند تا رفاه زارعین فراهم و از هرگونه ناراحتی زارعین جلوگیری شود و چنانچه مطلع میشدند که کسی کشاورز و زارع را مورد آزار قرار داده، از او مواخذه شدید بعمل میآوردهاند. چنانچه وقتی به اطلاع ایشان میرسد که یکی از فرزندانشان یکی از زارعین قریه احمدآباد را تنبیه و او را یک تومان جریمه کرده است، فرزند خود را احضار و با عصای در دست خود سه چهار ضربه به او میزند و دستور میدهد فورا جریمه را به زارع مسترد دارد. در بعضی ساعات روز که به کار دهات رسیدگی میکردند فرد فرد زارعین در صورت تمایل به خدمت ایشان میرسیدهاند و اگر گرفتاری داشتهاند به اطلاع ایشان رسانده و استمداد مینمودهاند.
مرحوم ظهیرالدوله در کتاب خاطرات و اسناد ظهیرالدوله شرحی درباره تمکن و تمول مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی مرقوم و نسبت به معظمله با جملاتی موهن یاد نموده اند. ایشان موقعی که برای حکومت به همدان میرفتهاند، شبی در ابراهیمآباد عراق در منزل علی خان صمصام نظام رئیس قره سواران که از معاندین مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده و تمام تلگرافات علیه مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی قبل از مشروطیت به دولت و در اوان مشروطیت به دولت و مجلس به امضای او و چند نفر از بستگان او بوده است و بس، شام را صرف مینماید. آنچه علی خان صمصام نظام درباره مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی اظهار نموده در مرحوم ظهیرالدوله تاثیر کرده و در خاطرات خود بدون تحقیق و مطالعه بیشتر اظهار نمودهاند و در آخر نظریه خودشان مرقوم داشتهاند که: "اعلیحضرت مظفرالدینشاه پنچ شش سال است ایشان را امر به توقف تهران نمودهاند، چون مرحوم ظهیرالدوله مخالف استبداد بوده تعجب است که از نفی بلد فردی بوسیله شاه اظهار رضایت نماید. بهر حال در مورد نوشته های ایشان ناچار به تذکر نکاتی میباشد:
1. در مورد املاک آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی و پدر ایشان بدون تحقیق اظهار نظر شده است زیرا پدر مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی مرحوم آقای سید ابوالقاسم از قریه رشان و قریه بازانه و قریه رباط و سه دانگ قریه علیم آباد در بلوک کزاز و قریه کهریز عراق را مالک بودهاست و بعلاوه چنانچه گذشت دو نفر از زوجات مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی صاحب مکنت و مال بودهاند.
2. مرحوم ظهیرالدوله نوشتهاند چطور آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به این حد متمول شده است و این موضوع را به نحو تمسخر آمیز و زننده مورد سوال قرار دادهاند. مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی اعتقاد به سعی و مجاهدت و کار و تولید داشته است. چنانچه هیجده رشته قنات جدید در اراضی بایر احداث و متجاوز از چهل رشته قنات متروکه و بایر را معمور و آباد نموده و چند قریهی بزرگ و کوچک در زمینهای ورکزار بوجود آورده و در روزگاری که تمام اعیان و اشراف و بستگان به دربار بعنوان مامور و حاکم از مال و منال و دسترنج دیگران استفاده مینمودهاند و هر حاکمی برای گرفتن حکومت مبالغی به عنوان پیشکش و هدیه پرداخت مینمود و ناچار در محل حکمرانی مبالغ پرداختی را به عناوین مختلف از مردم ستمدیده وصول میکرده، تعجب آور بوده است که یک عالم روحانی خداشناس هر روزه به قنوات نوبنیاد سرکشی و برای عمران و آبادی کوشا و مجدانه اقدام نماید و هر چند سال در زمینهای بایر قریهای بوجود آورد و این جهد و کوشش علاوه بر اینکه موجبات درآمد بیشتری برای خود ایشان گردد، صدها نفر بکار زراعت اشتغال و به قول امروزی ها بر تولید ملی افزوده گردد.
3. میزان محصول سالیانه گندم مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی را مرحوم ظهیرالدوله ۲۵ هزار خروار گندم ذکر کرده است که اشتباه محض است. در صورتیکه برداشت محصول گندم معظمله در بهترین سال زراعی هر گراز دوازده هزار خروار گندم تجاوز نکرده است و همچنین مرقوم داشتهاند که دویست هزار تومان هم نقدی املاک و اجاره مستغلات شهری دارد. در این موارد حق نبود به گفته و گفتند اکتفا میفرمودند اگر مایل به کشف حقایق و تحقیق بودند میتوانستند در شهر عراق (اراک) از مرحوم ابوالحسن خان فخرالملک اردلان حاکم عراق و سایرین تحقیقات کافی بنماید.
چنانچه مذکور شده شهر عراق در سال ۱۲۲۸ هجری قمری در زمان سلطنت فتحعلی شاه توسط مرحوم یوسف خان سپهدار گرجی شروع به ساخت و در سال ۱۳۳۱ ساختمان شهر پایان پذیرفته و تمامی دکاکین بازار خالصه دولت بوده که به مردم فروخته شده و تعدادی از آنها را مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی خریده است و چون سپهدار بانی آنها بوده، مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در موقع خرید خالصه از دولت به ورثه مرحوم سپهدار (حاجیه آسیه خانم و سایرین) از نظر احتیاط شرعی مبالغی نیز پرداخت نموده ولی هرگز چنان درآمدی که مرحوم ظهیرالدوله ذکر کرده، نداشته است. ضمنا خود مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی کاروانسراها و حجراتی ساخته که بر عمران و آبادی شهر عراق افزوده است.
گرچه محکوم در مورد رفتار آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی با زارعین و کشاورزان و در مورد جمع آوری مکنت و ثروت معظمله و حتی در نوع لباس ایشان و فرزندانشان نظراتی مرقوم داشتهاند که مرادف با استهزاء است. چون نگارنده هرگز قصد استهزاء و اهانت به هیچ کس را ندارد، لهذا سخنی به میان نمیآورم و قضاوت امر را به محکمه الهی در روز جزا واگذار میکنم.
مرحوم ظهیرالدوله در شهر محرم ۱۳۲۴ در جواب مرحوم بحرالعلوم مازندرانی در مورد افرادی از اخوان که مرحوم بحرالعلوم از نحوه رفتار آنها شکایت نموده مرقوم داشتهاند:
وی اگر نیک و اگر بد تو برو خود را باش که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
4. بعد از اعلام مشروطیت در تمام شهرهای ایران عرض حال و شکایات متعددی در مورد املاک مالکین به عدلیه آن زمان از طرف مردم داده شده است ولی حتی یک شکایت یا عرض حال در مورد هیچ یک از دهات و مستغلات و قنوات متعلق به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکیچه در حیات ایشان و چه بعد از وفات ایشان که در سال 1325 قمری در اوان مشروطیت به وقوع پیوست، داده نشده است و چنانچه در صدد کسب اطلاعات صحیح برمیآمدند و با تحقیق و تفحص بیشتر به قضاوت میپرداختند، مسلما نحوه قضاوت دگرگونه بود.
5. آن خداوند بزرگ و قادر متعالی که چنان تحولی در وجود شخصی مانند ظهیرالدوله بوجود آورد که به مقام مرادی رسید یقینا میتواند چنان تمولی را هم به دیگری عنایت فرماید، گرچه به گفته آقای دکتر عبدالحسین زرینکوب، علی خان ظهیرالدوله طریقه صفی علیشاه را با طریقه فراماسونری درآمیخت.
حدیث نیک و بد ما نوشته خواهد شد زمانه را قلمی دفتری و دیوانی است
نویسنده توانا و فاضل آقای باستانی پاریزی که متاسفانه تاکنون به دیدار ایشان نشدهام ولی ندیده به ایشان اخلاص دارم و نوشته های زیبا و جالب ایشان را مطالعه مینمایم، در کتاب حماسه کویر صفحه ۲۴۴ مرقوم داشتهاند:
"همین صد سال پیش هم یک حاجی آقا محسن عراقی داشتیم که سالی 16 هزار خروار گندم و اقبال السلطنه ماکویی یک گونی طلا برخاست یکسال املاکش بود."
برداشت حدود دوازده هزار خروار گندم نمایانگر مساعی جمیله و مراقبت کاملی بوده است که مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی برای عمران و آبادی دهات متعلق به خود مبذول میفرمودهاند همین مراقبت و تکثیر محصول بوده که منجر به عمران و آبادی شهرستان عراق شده است.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی برای شرکاء ملک خود نیز بهترین شریک ملک و سلوک او با شرکاء از هر جهت ممتاز بوده و اصولاً کسانی که با ایشان شریک ملک بودهاند از برکت وجود معظمله در امن و آسایش بسر میبردند و تا ایشان حیات داشتهاند شرکاء به طور کلی از رفاه برخوردار بودهاند.
در بسیاری از دهات و قراء بزرگ مانند قریه کزاز، قراء مهاجران، قریه هفته، قریه موچان، قریه طرمزد، قریه قلعه و قدمگاه و کارچان و تعداد زیادی دیگر از دهات شریک ملک داشتهاند و در همه جا شرکاء علاقه خود را به شرکت با معظمله ابراز و اظهار مینمودهاند. قسمت عمده رقبات املاک مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی از رجال آن عصر و یا وراثت آنها مانند معین الملک، معاونالملک نوادگان قائم مقام صدراعظم، اولاد ملای نراقی میرزا صدرالدین و سایر اولاد و قوام الدوله و محمد تقی خان و حاج میرزا رضا مستوفی و لشکر نویس و عده ای از رجال و اعیان دیگر، چون صمصام الدوله و مصطفی قلی خان خریداری شده است.
نحوه اداره دهات بر این قرار بوده است که برای هر سه الی چهار قریه یک نفر نائب یا مباشر تعیین میشدهاست که اداره امور را برعهده گیرند و ایشان حقوق کافی و وافی دریافت میکردند. بعضی از این مباشرین از قبیل محمد حسین خان قدمگاهی و رحیم خوان ده سدی و چند نفر دیگر وضع مالی خوبی پیدا کردند و خودشان دارای سرمایه نسبتا خوبی شدند. در صورتی که این نواب و مباشرین با زارعین رفتار خوبی داشتند و مورد شکایت زارعین و رعایا قرار نمیگرفتند، با راحتی خیال به کار خود ادامه میدادند ولی چنانچه رفتار آنها موجبات شکایت زارعین و رعایا میشد و تعرضی و تعدی از طرف آنها نسبت به زارعین بعمل میآمد، فوراً مورد مواخذه قرار میگرفتند و از کار برکنار میشدند. خصوصا تا زمانی که مرحوم آقای حاجی آقا نعمت برادر مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی زنده و امور دهات زیر نظر ایشان اداره میشد برای آسایش زارعین و رعایا نهایت مراقبت بعمل میآمد. آنچه مهم بود این بود که نایب یا مباشر رفتار خوبی با زارعین داشته و نسبت به عمران و آبادی کوشا باشد. چنین مباشری میتوانست با راحتی خیال به کار خود ادامه دهد.
یکی از فرزندان مرحوم آقای حاج آقا محسن رحیم خان ده سدی را که از طرف آقا مباشرت چند قریه در بلوک شراه را بعهده داشت، مورد عتاب و خطاب و مواخذه شدید قرار میدهد. این موضوع که به اطلاع مرحوم آقا میرسد، فرزند خود را شدیداً مورد سوال قرار میدهد و او را توبیخ مینماید که چرا بدون دلیل صحیح رحیم خان ده سدی را مورد عتاب و خطاب قرار داده است. اصولا مرحوم آقای حاج آقا محسن در امور مالی نسبت به زارعین و مباشرین سختگیر نبوده و غالب اوقات از بدهی های آنها گذشت مینموده است. و از این جهت زارعین در نهایت آسایش خاطر بسر میبردهاند. تا زمانی که مرحوم آقای حاجی آقا نعمت برادر مرحوم آقا حیات داشت، ایشان نسبت به تخفیف و تمدید و یا بخشیدن بدهیها دستور میدادند و اگر بر آقا معلوم میشد که مراجعه کننده قدرت پرداخت را ندارد و یا اگر بدهی از او مطالبه بشود، لطمه به کار او میخورد، دستور میفرمودند که از مطالبه بدهی ایشان صرفنظر گردد و نسبت به مباشرین هم در بعضی از اوقات تخفیف و یا بخشش نسبت به بدهی های آنها میدادهاند و در بعضی از موارد میزان بخشش، مقدار یا مبلغ قابل توجهی بوده است. مثلاً حاج حسینقلی کزازی که مباشر چند قریه بوده است، متجاوز از سیصد خروار گندم بدهکار بوده است که این بدهکاری در حقیقت بدهی نبوده، بلکه از گندم جمعآوری دهات خود آقا باقی بوده است و باید تحویل نماید.
زمانی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی برای سرکشی به دهات میروند. حاج حسینقلی که خود و برادرش مالک یک دانگ قریه کزاز بودهاند دعوتی از ایشان به نهار مینماید و خیلی هم تهیه مفصلی دیده و سفره بسیار رنگین بزرگی گسترده بوده است. مرحوم اقا همیشه به زارعین خود گوشزد میفرمودهاند که در زندگی رعایت صرفهجویی و میانهروی را بنمایند که مبادا مقروض شده و زندگی آنها را رو به تباهی رود. این تهیه و تدارک را که ملاحظه میفرمایند بسیار ناراحت شده و به حاج حسینقلی تعرض مینمایند که چرا با چنین پذیرایی هایی موجبات زیان برای خود فراهم مینماید. پس از چند دقیقه که سکوت بر همه مستولی میشود، حاج حسینقلی کزازی جلو میآید و شروع به سخن میکند و میگوید حال شده است چه باید کرد این پذیرایی از مال خودتان است. جان و مال من متعلق به آقاست و بعد از فضل الهی اگر گرفتاری پیش آید تا وجود آقا باقی است از مال و منال آقا استفاده خواهم کرد و هیچ نگرانی ندارم. با این گفته ها معظمله را ملایم مینماید و مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی پس از صرف ناهار سیصد خروار گندم بدهی او را میبخشد.
در زمان حیات معظمله در دهات متعلق به ایشان کمتر فقیر و محتاجی بین زارعین دیده میشد. زیرا ایشان نهایت مراقبت و کوشش را مبذول میفرمودند تا دهات متعلق به ایشان به حد کمال معمور و آباد باشد. نتیجه عمران و آبادانی علاوه بر اینکه موجب ازدیاد درآمد برای خود معظمله میشد، باعث درآمد زیادتری برای زارعین نیز میگردید.
در قسمت عمده نواحی شهرستان عراق معمول بر این بوده که از محصولات آبی دو سوم سهم زارع و یک سوم سهم مالک میشده است و از محصول دیم چهار پنجم سهم زارع و یک پنجم سهم مالک بوده است. با توجه به این تسهیم هرچه دهات آبادتر و معمورتر میشده، زارعین درآمد بیشتری تحصیل میکردند و در نتیجه وضع مالی بهتری داشتهاند که دهات متعلق به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی نمونه کاملی از این وضع بوده است.
ثروت مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی عبارت بوده از حدود هشتاد رقبه ملک شش دانگ و ۵ دانگ و چهار دانگ و بعضی کمتر از سه دانگ در ولایت عراق (شهرستان اراک) و در حدود دویست باب دکان در بازار عراق (اراک) و کاروان سراهایی که مرکز تجارت و کسب بوده و خود ایشان قسمتی از آنها را ساخته و چندین رشته قنات که باغات و زمینهای اطراف شهر را آبیاری مینموده و قسمتی برای استفاده شهر اختصاص داشته است. چون شهر اراک نوبنیاد و به وسیله دولت ساخته شده بود، کلیه دکاکین بازار متعلق به دولت و خالصه دولت بوده است که بوسیله دولت به فروش رسیده و تعدادی از آنها را مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی خریداری کرده است.
در مورد ثروت مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی همانطوریکه قبلاً مذکور گردید اولاً عنایت و توجه حضرت باری بوده است که به ایشان چنین ثروتی عنایت و موجبات ثروتمندشدن معظمله فراهم گردیده و الا با بودن خوانین و مالکین و اعیان متعدد و متنفذی در این منطقه که نام عده ای از آنها قبلاً برده شده است، موقعیت و پیشرفت مرحوم آقا را جز عنایت و مرحمت حضرت باری بر چیز دیگری نمیتوان حمل نمود. در این مورد به ذکر نمونهای اکتفا میشود.
"مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی روزی به قصد رفتن از قریه بازانه به قریه رشان با اسب حرکت مینماید. دو نفر مستخدم اسبسوار در معیت ایشان بوده است. در میان راه بارانی بسیار شدید شروع به باریدن مینماید و چون فصل پاییز و هوا سرد بوده ناچار میشود که در قریه قینر که یکی از بهترین و بزرگترین قراء بلوک کزاز میباشد توقف کند و شب را در آنجا بماند. بر حسب تصادف مالکین قریهی مزبور که ساکن کاشان و از اولاد و احفاد مرحوم ملای نراقی بودهاند، برای رسیدگی به ملک و توقف چند روزه به قینر آمده و در آن قریه سکونت داشتهاند. ایشان در حین پذیرایی از مرحوم آقای حاج آقا محسن به معظمله پیشنهاد میکنند که چون رفت و آمد ما از کاشان به این محل و سرپرستی ده برای ما مشکل میباشد، این ده را خریداری نمایید. معظمله در پاسخ اظهار میفرمایند پول نقد به اندازه کافی برای خرید ملک و پرداخت تمام قیمت در حال حاضر موجود ندارم. آقایان مالکین ضمن اصرار اعلام میدارند که قسمتی از قیمت را توافق مینماییم که مهلت داده شود تا پول فراهم گردد. این مذاکرات تا پاسی از شب ادامه مییابد و بعد از صرف شام همه برای خواب میروند. مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بعدها بارها میفرمودهاند که آن شب چند بار فکر کردم خداوند میخواهد عنایتی درباره من فرماید چرا نگران باشم. صبح که صاحبان ملک و ایشان برای صرف صبحانه گرد هم میآیند مجدداً مالکین میگویند که مصمم میباشند هر چه زودتر نسبت به فروش قینر اقدام کنند. بالاخره قرار ملاقات در شهر عراق گذارده میشود و پس از سه چهار روز مالکین قینر به اراک (عراق) میآیند و معامله مزبور انجام میگیرد.
اولین باری که پس از انجام معامله مرحوم آقا به قریه قینر میروند پس از آنکه ده و زمینهای قریه و قنوات را بازدید مینمایند طبق آنچه معمول ایشان بوده و در دهات روزها را در مسجد سکونت میکردهاند به مسجد قریه قینر میآیند و به چند نفر از علما و روحانیون بلندپایه عراق که همراه ایشان بودهاند میفرمایند این قریه بسیار عالی و خوب و پردرآمد است. لهذا این قریه را برای خود میخواهم که انشالله همیشه از آن خودم بوده و از آن برخوردار شوم و چنانچه قبلا گفته شده معظمله همیشه نسبت به مکتبی که در آن به تحصیل اشتغال داشته یعنی مکتب روحانیت، احترام و ارج مینهاده و حق گذار بوده میفرمایند میخواهم این قریه را وقف کنم برای روشنایی اعتاب مقدسه، لهذا از یکی از آقایان حاضر میخواهند که صیغه وقف را جاری نماید در نتیجه صیغه وقف جاری و خود ایشان بنام متولی مورد وقت را قبض مینماید.
ثانیا سعی و جدیت معظمله در عمران و آبادی و احیا و ایجاد قنوات که منجر به بوجود آمدن دهات معموری شد موجبات ازدیاد تمول ایشان را فراهم نمود. در زمانی که اعیان مملکت چند سال یکبار سر به دهات نمیزدند ایشان مرتبا به قنوات و وضع زراعت سر کشی و در عمران و آبادی کوشا و در حفر قنوات و احیاء اراضی موات مجدانه اقدام نمودند.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی دارایی خود را به شرح زیر اختصاص میدهد:
"حدود یک ثلث از دارایی خود را برای جمیع وراثت تخصیص میدهد که کما فرض الله بین اولاد ذکور و اناث تقسیم میگردد.
حدود یک ثلث دیگر را وقف بر اولاد ذکور مینماید که درآمد یک ثلث از آن ثلث را برای ارجام فقیر و خیرات و صدقات و مبرات و مستمندان اختصاص میدهد.
حدود یک ثلث دیگر را برای طلاب علوم دینیه در نجف اشرف و شهر سلطان آباد عراق و روشنایی مشاهد متبرکه نجف و کربلا و کاظمین و سامره وقف و اختصاص دادهاند.
چنانچه ملاحظه میشود این مرد بزرگوار و دانشمند و خداپرست نزدیک به نصف از ثروت خود را جهت تعلیم و تعلم طلاب علوم و خیرات و ارحام محتاج و صدقات وقف نموده که حاکی از سعهی صدر و بزرگی و کرامت آن بزرگوار خیراندیش میباشد. خدایش غریق رحمت فرماید و روح پر فتوحش در ملکوت اعلی با روح پاک پیامبر اکرم و سایر اجداد طاهرینش محشور باشد.
علاوه بر آنچه که مذکور گردید در زمان حیات پربرکت خود دستور داده بودند که یک دکان نانوایی در شهر عراق ایجاد گردد. سالیانه حدود چهار صد خروار گندم از دهات ایشان به شهر عراق حمل و برای پخت دکان مزبور اختصاص داده میشد و روزانه حدود یک خروار و پنجاه من نان در دکان نانوایی مزبور پخت و تقسیم میشده. نانوایی مزبور حق فروش نان را نداشته و از این میزان مقداری برای افراد خانواده آقا و مقداری جهت طلاب علوم دینیه و بستگان و عائله و خدمتگذاران و بقیه برای فقرا و نیازمندان اختصاص به مصرف میرسیده است.
علاوه بر دهات و رقبات فوق الاشعار معظمله در اراک صاحب منازل بزرگ شامل اندرونی و بیرونی و باغ و چند خلوت بزرگ و کوچک بوده که در تمام آنها افراد عائله ایشان سکونت داشتهاند. بعضی از ساختمان های مزبور تا سال ۱۳۴۰ شمسی به همان وضعیت باقی بود.
آقای باستانی پاریزی نویسنده محترم ضمن حواشی کتاب حماسه کویر صفحه ۲۴۴ مرقوم داشتهاند: من در اراک به راهنمایی دوستی اراکی دیوارهای 9 چینه منزل وسیع حاجی آقا محسن را دیدم. دیوارهایی بود که به ما مردم خاکباز از کیا و پیا صاحب خانه حکایتها میگفت."
ناصرالدین شاه در کتاب سفرنامه عراق عجم (صفحه ۵۶) مینویسد: "جناب آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی خانهی بسیار عالی هم در سلطان آباد بنا کرده که هنوز ناتمام است و ناظم خلوت که در آنجا منزل کرده بود خیلی تعریف از بنای آن میکرد."
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در تهران نیز علاقهجاتی داشته است که عبارت بودهاند از باغ حشمتیه که در حال حاضر پادگان ارتش میباشد. وقتی معظمله از طرف مظفرالدین شاه نفی بلد و به تهران احضار گردید چون علاقه به کشاورزی و عمران و آبادی داشتند باغ حشمتیه و مقداری زمین های اطراف آن را خریداری و به آبادی آن پرداختند و معمولاً هفتهای یکی دو روز در فصول مناسب به باغ میرفتند. همچنین مقداری از زمینهای دولاب را ابتیاع نمودند که زمینهای مزبور به نحو احسن آباد و کشت شده و محصولات صیفیجات آن زمینها به مصرف منازل مربوط به ایشان و اقوام و خویشان میرسید.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در تهران دارای منزلی شامل چندین دستگاه ساختمان در محله ارک کوچه رکن الدوله بودهاند ولی چون متوجه میشوند که مدت نفیبلد ایشان طولانی خواهد بود تصمیم میگیرند که عائله خود را از اراک احضار فرمایند. چون ساختمان های مزبور از حیث وسعت و بنا کفاف خانواده های وابسته ایشان را نمیداد و بعلاوه به علت نزدیکی به دربار در بعضی اوقات مشکلاتی روی میداد لهذا منازل مزبور را به فروش میرسانند و ساختمانها و منازل متعلق به ورثه غلامحسین خان سپهدار داماد فتحعلی شاه واقع در محله عربها (خیابان امیرکبیر فعلی) برای سکونت خود به مبلغ سیزده هزار تومان خریداری نمودند. این ساختمان ها مشتمل بر دو عمارت بزرگ بیرونی و اندرونی که عمارت بیرونی در زمان غلامحسین خان سپهدار معروف به عمارت دیوان بوده است و دوازده دستگاه عمارت به اصطلاح آن زمان خلوت بوده که تعدادی از این خلوت ها بیش از یکهزار ذرع مربع مساحت داشته و علاوه بر آنها دارای کالسکه خانه و لوازم آن بوده است و مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی فقط دو دستگاه حمام به ساختمان ها اضافه نموده است.
نگارنده در سالهای ۱۳۱۷ و 1318 شمسی ضمن عبور از آن کوچه پلاک کوچه را ملاحظه نمود که نوشته شده بود کوچه حاجی آقا محسن و یک حمام در آن کوچه بود معروف به حمام حاجی آقا محسن و از ساختمانهایی که شنیده بودم کم و بیش آثاری از آنها باقی بود و طبق اظهار پدرم و عمویم تمام خانههای بزرگ تقسیم شده و تفاوت زیادی با ساختمانهایی که در آنجا سکونت داشتهاند به نظر میرسید.
غلامحسین خان سپهدار فرزند یوسف خان سپهدار گرجی (بانی شهر عراق) و داماد فتحعلی شاه از رجال با عنوان و مورد احترام همگان بوده است. نوه غلام حسین خان سپهدار بنام محمدتقی خان حکومت عراق را داشته که مورد تایید و پشتیبانی آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده است و در عراق فوت کرده و بعد از فوت ایشان مرحوم آقا نسبت به عیال و فرزند ایشان نهایت مساعدت را معمول داشته. عیال مرحوم محمدتقی خان مرحومه شاهزاده خانم کوکبالدوله دختر شاهزاده فریدون میرزا پسر عباس میرزای ولیعهد و یکی از شاهزاده خانمهای محترمه و با کفایت عصر خود بوده است.
در خانه های تهران با توجه به اینکه مرحوم آقای حاج سید احمد اکبر اولاد ذکور مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی که خود دارای شخصیتی بارز و کثیرالاولاد بوده و در بعضی از خلوتها منزل داشته همیشه حدود یکصد و پنجاه الی دویست نفر در این خانهها سکونت داشتهاند. این جمعیت نشانهای از وسط زندگی و عظمت صاحبخانه یعنی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده است.
در مورد رسیدگی و املاک و مستغلات و قنوات و حساب های مربوطه املاک مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بایستی نام سه نفر را که در مورد سرپرستی و اداره آنها زحمات بسیار متحمل شده اند ذکر نمود.
1. مرحوم آقای حاجی آقا نعمت برادر مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی که تمام امور و سرپرستی دهات به ایشان سپرده بوده است و نسبت به آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی نه تنها وفادار بلکه فدایی بوده است و تا اواخر سال ۱۳۱۲ قمری که ایشان حیات داشتهاند تمام امور دهات را رسیدگی و کلیه مباشرین و نواب زیر نظر ایشان امور محوله را انجام میدادهاند و الحق بیش از تصور در این کار موفق بوده است. ایشان بلا عقب بوده و اولادی نداشته است. در زندگی علاقهمند به شکار و سواری بوده و آنچه احتیاج داشته از درآمد برادر استفاده و خرج میکرده و بین آنها هرگز محاسبه ای نبوده و آقای حاجی آقا نعمت مختار بوده است که هرچه بخواهد برداشت کند.
مرحوم آقای پورمحسن ضمن یادداشتهای خود به این مردم داشتهاند:
"حاجی آقا نعمت الله برادر کوچکتر از مرحوم آقا و مردی بسیار خوش اخلاق، درویش مشرب، خوشگذران، خوش قیافه، خوش صحبت، نیک منظر و محضر بوده و مطابق میل برادر با رعایای دهات با بهترین نوعی سلوک میکرده که رعایا او را به مرتبه والایی دوست میداشتهاند. نسبت به برادر فدایی محض بوده، اولادی هم نداشته و بلاعقب بوده، معذالک مختصر ملکی که از پدر داشته مختصری هم که هیچ قابل مذاکره نیست بر آن افزوده بود که به هر حال خرج یک ماه او را هم نمیداده. حاج آقا نعمت الله در تمام مدت تصدی کارهای برادر، دیناری خیانت نکرد. فقط مصارف متجملانه مناسب آن زمان خود را برداشت میکرده مثلا بیست و چند اسب و به همین اندازه مادیان و تعدادی قاطر برای سواری داشته، نوکرانی برای انجام خدمات با لباس پاکیزه خودش همیشه بهترین لباس را میپوشیده. تفنگ های شکاری، دوربین و سایر لوازمات اعیانی و تفرج و تفریح را داشته. با خوانین درجه اول معاشرت و دوستی داشته. مخارج زندگی او مانند یک نفر از اعیان درجه اول بوده است. لیکن خیانت به برادر و ذاتی و دورنگی در کار او نبوده است و دل های خاص و عام را با برادر یک جهت میکرده و دهات را آباد و رعایا را مرفه البال."
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی دارای یک رمه اسب و مادیان و قاطر برای استفاده افراد خانواده و خدمتگذاران و کالسکه بوده که در قریه کزاز در چمنزاری نگهداری و تا مرحوم آقای حاجی آقا نعمت حیات داشته زیر نظر ایشان از رمه مزبور مراقبت و مواظبت به عمل میآمد است.
تا زمانی که آقای حاجی آقا نعمت حیات داشت خیال مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی از نظر اداره امور دهات کاملا آسوده بود زیرا ایشان جمیع امور مربوط به دهات را به بهترین وجه انجام میداده است.
2. مرحوم آقای نبی خان معروف به آقای شیخ اکبر ناظر نواده مرحوم حاج محمد امین خان و از خانزادگان و محترمین عراق، امور شهری مانند رسیدگی به دکاکین، کاروانسراها، قنوات شهری، یخچالها و امور ساختمانها زیر نظر مرحوم آقای شیخ اکبر اداره میشده است و مرحوم آقا به ایشان اطمینان و اعتماد کامل داشته است. فرزندان مرحوم شیخ اکبر ناظر بنام آقایان لطف الله خان و حاج حبیب خان و شکرالله خان، پدر را در کارهای مربوطه کمک میکردهاند. تا مرحوم آقای شیخ اکبر ناظر حیات داشته است در اموری که به ایشان محول بوده خیال مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی از هر جهت آسوده و آقای شیخ اکبر ناظر کلیه کارها را زیر نظارت خود بنحو رضایت بخش انجام میداده. آقای شکرالله خان در تهران نیز در خدمت مرحوم آقا بوده است و سمت نظارت بر مخارج را برعهده داشته.
3. مرحوم حاج میرزا سلیم منشی مرحوم آقا که کلیه امور محاسباتی و نامه ها به عهده ایشان محول بوده است. مرحوم حاج میرزا سلیم سیدی بزرگوار و مردی پاک، وارد به کار و از هر جهت مورد اعتماد و اطمینان مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده و حتی در بعضی اوقات مهر مرحوم آقا در اختیار او قرار داشته و به حدی در کار خود وارد بوده که همه ساله به محاسبات رسیدگی و هرگز رسیدگی به تعویق نمیافتاد است.
حاج میرزا سلیم مورد احترام همگان بوده و در میهمانی که در سراب عمارت از ناصرالدین شاه بعمل آمد مرحوم آقای حاجی آقا نعمت برادر مرحوم آقا و حاج میرزا سلیم به نمایندگی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی از شاه پذیرایی نمودند. در سفرنامه ناصرالدین شاه مراتب مذکور میباشد.
بعد از درگذشت حاج میرزا سلیم با بودن محاسبان و منشیانی مانند مرحوم میرزا ابراهیم خان دبیر همایون و میرزا عباس قلی خان و رحمت الله خان که هر سه نفر از اولاد و احفاد مرحوم حاج محمد امین خان و از خانزادگان و محترمین عراق بودهاند و مرحوم حاجی میرزا شفیع حسابهای دهات و امورشهری هرگز به طور کامل رسیدگی نشده. در زمانی که مرحوم آقا بین سنوات 1318 قمری و ۱۳۲۴ قمری در تهران ساکن بودند دو نفر منشی در تهران و در خدمت ایشان به کارها رسیدگی میکردهاند. یکی مرحوم رحمت الله خان فوق الذکر و دیگری مرحوم آقای سلیم ایزدی که بعدها در ادوار هفتم و هشتم مجلس شورای ملی سمت نمایندگی مجلس را داشته است.
مرحوم آقا علی خان برادر مرحوم آقا نبی خان (شیخ اکبر ناظر) و میرزا اسماعیل خان که از نوادگان مرحوم حاج محمد امین خان و از محترمین عراق بودهاند از طرف مرحوم آقا مباشرت چند قریه در کزاز و شراه را داشتهاند.
به طوری که در بالا ذکر شد مرحوم رحمت الله خان فرزند حاج هادی خان در سال ۱۳۲۳ قمری از عراق به تهران آمد و در خدمت مرحوم آقا به سمت منشی مشغول به کار و مورد اعتماد کامل و مهر مرحوم آقا قرار گرفت.
علاوه بر این که مرحوم آقای حاج رضا خان نواده مرحوم حاج محمد امین خان شوهر همشیره مرحوم آقای حاج آقا محسن و افراد بسیار نزدیک به ایشان بوده است قسمت عمده امور کارهای مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به نوادگان مرحوم حاج محمد امین خان سپرده شده است. بی مناسبت نمیباشد که چند کلمه در ذکر احوال نامبردگان به رشته تحریر در آید.
مرحوم حاج عبدالحق به اتفاق دو برادر خود حاج عبدالقریب و حاج عبدالرئوف از شیراز به منطقه مرکزی ایران منتقل میگردند. حاج عبدالحق در ده کهنه نزدیک شهر اراک فعلی و حاج عبدالقریب در گرگان و حاج عبدالرئوف در ملایر ساکن و متوطن میشوند. حاج عبدالرئوف در ملایر به دست مامورین زندیه به قتل میرسد و تصور نمیرود اولادی از وی به جا مانده باشد. حاج عبدالقریب جد خاندان قریب گرکانی میباشد.
اولاد حاج عبدالحق که در ده کهنه شهر عراق متوطن شده بود عبارت بودند از:
حاج محمد امین خان، حاج فصلعلی بیک، حاج طهماسببیک، حاج رمضان بیک، حاج درویش علی بیک، حاج حسین بیک.
در آن زمان لقب خانی از طرف مقامات عالیه به افراد داده میشده و از زمان سلطنت ناصرالدین شاه به بعد افراد لفظ خان را در آخر اسم خود به کار میبردهاند و حاج محمد امین خان این لقب را دریافت نموده است.
مرحوم حاج محمد امین خان رئیس بیک ها و خوانین و هنگام ساخت ساختمان شهر سلطان آباد عراق حیات داشته است. رجلی با عنوان و مورد احترام همگان و در دستگاههای دولت مرکزی شناخته شده بود. تا زمانی که حیات داشت اختیارات شهر را عهده دار و سمت نیابت یوسف خان سپهدار گرجی را داشته. بعد از فوت وی فرزندش حاج جعفرخان که مانند پدر مردی سخیالطبع بود بعنوان کلانتر و بیگلربیگی شهر ریاست امور شهر را به عهده میگیرد و حکام اعزامی از مرکز در امور مربوطه شهری با او مشورت میکردهاند.
فرزندان حاج محمد امین خان عبارت بودهاند از:
1. مرحوم حاج جعفر خان
2. مرحوم آقا خان
3. مرحوم عبدالعلی سلطان
4. مرحوم آقا میرزا محمد
5. مرحوم حاج تقی خان
6. مرحوم میرزا عباس خان معروف به صفا
7. مرحوم آقا مهدی خوان که بلا عقب بوده است
فرزندان حاج جعفرخان عبارت بودهاند از:
حاج رحیم خان، آقا موسی خان، حاج هادی خان، محمدحسین خان یاور، رحمان خان
فرزندان آقاخان عبارت بودهاند از:
حاج مهدی خان، حاج رضا خان (شوهر خواهر مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی)،آقا کاظم خان، آقا حسین خان
فرزند عبدالعلی سلطان موسوم به عبدالله خان بوده است.
فرزندان حاج تقی خان عبارت بودهاند از:
حاج نبی خان معروف به شیخ اکبر ناظر و آقا علی خان.
چنانچه قبلا مذکور گردید مرحوم شیخ اکبر ناظر متصدی کلیه امور املاک شهری و قنوات شهر و مستغلات متعلق به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده است.
صبیه مرحوم حاج تقی خان عیال مرحوم حاج سید شفیع عموی آقای حاج آقا محسن و مادر مرحوم آیت الله العظمی آقای آقا نورالدین عموزاده مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده است.
مرحوم حاج فصلعلی بیک از متنفذین و متعینین و پدر مرحوم حاج ملا نبی شیخ الاسلام و جد مرحوم حاج میرزا علی شیخ الاسلام که داماد مرحوم آقا بوده است.
فرزند مرحوم حاج فتحعلی بیک مرحوم حاج علیقلی بیک مشهور به حاج باشی و از اشخاصی بوده که مورد مهر مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده است.
مرحوم حاج طهماسب بیک جد مرحوم حاج علی اکبر خان انتظام الممالک طهماسبی و سایر افراد خانواده طهماسبی اراک میباشد.
فرزند مرحوم حاج فضل الله بیک به نام فتح الله بیک مشهور به عامباشی (یا عمو باشی) بوده است.
چون مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی نسبت به اقوام و خویشان خود علاقهمندی کامل داشته و مایل بوده است حتی الامکان نسبت به اقوام و خویشان مساعدت های لازمه را نماید لهذا قسمتی از کارهای خود را به بعضی از عمو و عموزادگان ارجاع میکرده است از آن جمله مرحوم آقای سید علی اکبر عموی مرحوم آقا که مردی بسیار عابد و زاهد بوده و مرحوم آقای سید محمد نبی که از عموزادگان مرحوم آقا بوده همیشه دستاندرکار امور بودهاند.
برای اینکه اولاد و احفاد مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به واسعت زندگی معظمله پی ببرند جریان مسافرت افراد عائله ایشان را در ۱۳۱۹ قمری که ایشان در تهران به حال تبعید میزیستهاند و عائله خود را احضار فرمودهبودند شرح داده میشود. جریان این مسافرت از روی یادداشتهای مرحوم آقای پورمحسن عم دانشمندم که خود جزء مسافرین بوده، اقتباس گردیده فقط از ذکر جزئیات صرفنظر و به شرح کلیات اکتفا شده است.
"چون مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به تهران نفی بلد شدند و معلوم گردید که باید در تهران توقف کنند خانههای ورثه غلامحسین خان سپهدار را خریداری و عائله خود را به تهران احضار نمودند. از اولاد ذکور ایشان سه نفر که طفل بودند (آقا مهدی -آقا امین - آقا حسین) به اتفاق مادران خود و عدهای دیگر از صبایا که طفل بودند و افراد دیگر عائله عازم تهران شدند. این مسافرت طبق رسوم زمان با تخت روان و کجاوه انجام گرفت. این قافله تماما از افراد عائله مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی و همراهان تشکیل میشد و غیر از افراد عائله و همراهان که حدود ۵۰ نفر میشدند دیگری همراه قافله نبود. در این کاروان یک تخت روان بود که برای والده آقا مهدی اختصاص داشت و بقیه از کجا استفاده میکردند. علاوه بر مکاریان و گماشتگان طبق دستور مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی، آقای سیدعلی اکبر، عموی مرحوم آقا و مرحوم سید محمد نبی از عموزادگان مرحوم آقا و آقای علی خان برادر مرحوم آقا، شیخ اکبر ناظر و حبیب الله خان فرزند مرحوم آقا، شیخ اکبر ناظر کاروان را سرپرستی مینمودند. ضمنا چون در آن زمان وضع جاده ها بسیار نا امن و احتمال هرگونه خطرات میرفت، پنجاه نفر تفنگچی در معیت کاروان به سوی تهران حرکت نمودند. در آن زمان به علت نا امنی هر مالکی با توجه به تعداد ملک بایستی تعدادی مستخدم تفنگچی مسلح داشته باشد تا بتواند در مقابل ناامنیها مایملک خود را حفظ کنند. کاروان مزبور پس از چهار روز مسافرت وارد به قم و پس از دو روز توقف در قم به سوی مقصد اصلی تهران حرکت مینماید. چون علی آباد بین قم و تهران که بایستی کاروان شب را در آنجا بگذراند متعلق به میرزا علی اصغرخان اتابک بوده، در باغ و منزل شخصی ایشان از عائله مرحوم آقا پذیرایی میشود.
نظر به اینکه احتمال وجود ناامنی بین علی آباد و پایتخت داده نمیشده، پنجاه نفر تفنگچی در علی آباد مرخص میشوند که به عراق مراجعت نمایند. در حضرت عبدالعظیم کالسکه مرحوم آقا جلوی مسافرین میآید و سه فرزند ذکور آقا را که هر سه طفل بودهاند سوار نموده به تهران مراجعت مینماید.
چنانچه قبلاً بیان شده است در عراق مرحوم آقا هر روز صبح قریب به ۳ ساعت اشتغال به تدریس و بعداً به سایر امور رسیدگی میکردند و همیشه تعداد زیادی در محضر ایشان حضور داشتند. رسم معظمله بر این بوده است که خود در سه کنج اتاق جلوس مینمود و سایرین مانند صفوف در مساجد مقابل ایشان مینشستند. ایشان همیشه ناهار را در بیرونی صرف میکردند و عده زیادی در معیت ایشان به صرف غذا میپرداختهاند. صرف غذا در بیرونی چه در عراق و چه در تهران جزئی از زندگی ایشان بوده است. معظمله در همه اوقات شبها به ذکر عبادت و نماز شب میپرداختند لهذا پس از نماز صبح ساعتی استراحت میفرمودند و بعد از صرف مختصر صبحانهای به بیرونی تشریف میآوردند. سه ساعت اول را به مباحثات علمی میپرداختند و سپس به سایر امور اشتغال می ورزیدند. در ساعات بحث معمولاً عدهای از علما و طلاب حضور داشتهاند. در تهران پس از خاتمه مباحثه و تدریس در موقعی که به سایر امور میپرداخته، علاوه بر چند نفر علما و طلاب که در محضر ایشان باقی میماندند، حضار دائمی محضر ایشان عبارت بودند از:
آقای حاج سید احمد فرزند اکبر ذکور و آقای حاجی آقا اسماعیل و دو نفر پسران بزرگ آقا حاج سید احمد به نام های آقا محمد باقر و آقا مهدی و فرزندان بزرگ مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی که برای دیدار مرحوم آقا به تهران آمده و یا از طرف ایشان به تهران احضار میشدند، آقای آقاشیخ رمضانعلی و آقای سیدمصطفی شیرازی و آقای شیخ ولی الله کرهرودی همه روزه صبح ها در محضر معظمله حضور داشته و به کتابت و نسخه برداری از روی نسخ خطی اشتغال میورزیدند. کسی که مرتبا هر روز صبح و عصر به دیدار مرحوم آقا میآمده است، مرحوم آقای حاج سید موسی بوده، ایشان اصلاً اهل کرهرود عراق ولی سالها در تهران سکونت داشته و در خیابان شاهآباد دارای منبر و مسجدی بوده است. اهالی خیابان شاه آباد و اطراف آن ناحیه حقیقتا نسبت به آقای آقا سید موسی ارادت و اخلاص خاصی داشتهاند و همچنین عدهی زیادی از رجال و درباریان آن عصر از مریدان ایشان به شمار میرفتهاند و بسیار محترم بوده. ایشان بسیار خوش اخلاق و خوش محاوره و همیشه بشاش و بینهایت مورد احترام آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده است و بعضی از مطالب را که هیچ یک از اطرافیان و فرزندان جرات گفتن و اظهار آن را خدمت مرحوم آقا نداشتهاند ایشان مطالب را بیان و به اطلاح مرحوم آقا میرسانده است. مرحوم آقای آقا سید موسی هرگز اهل اندوختن مال نبوده و به مادیات توجه نداشته است و چنان وارسته بوده که گاه اتفاق میافتاد که در فصل سرما فقیر و بیچارهای را در کوچه و بازار میدید که از سرما متاثر و متالم است قسمتی از لباس خود را از تن بیرون میآورد و به فقیر میپوشانیده است. فرزندان ذکور مرحوم آقای آقا حاج سید موسی، آقایان آقا سید محمد خلیلی و آقا سید علی خلیلی و آقا سید اسماعیل خلیلی بوده که این نویسنده خدمت آقایان رسیدهام و همگی به خصوص مرحوم آقای آقا سید علی خلیلی روی سوابق مرا مورد مهر و لطف قرار دادهاند. خداوند همه آنها را بیامرزد.
در حال حاضر نوادگان پسری و دختری ایشان به حمدالله سلامت و از نعمت زندگی برخوردار میباشند. دو نفر از صبایای مرحوم آقای آقا سید موسی طبق نظر مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی برای مرحوم آقای حاج شیخ رمضانعلی (خلیلی) و آقای آقا سید مصطفی (حجازی) خواستگاری و به ازدواج ایشان درآمدند.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی دارای صفاتی بارز و عالی و عاداتی مطلوب بودهاند و در تمام عمر آنها را کاملا محفوظ داشته است که مهم ترین آنها عبارتند از:
1. عبادت به درگاه حضرت باری تعالی و پروردگار یکتا که بهترین شاهد آن وقف نمودن بهترین املاک خود برای طلاب علوم دینیه و روشنایی اعتاب مقدسه و کمک به درماندگان و مردم محتاج و نیازمند میباشد. در تمام عمر عبادت ایشان به درگاه قادر متعال برقرار و همه شب ساعاتی را به راز و نیاز با خدای خود و اقامه نماز شب مصروف میداشتند.
پدر بزرگوارم جناب آقای حسین خاکباز محسنی نقل میفرمودند در سال ۱۳۲۴ وقتی مرحوم آقا از تهران به عراق مراجعت میفرمودند عدهای تا قم به استقبال مرحوم آقا آمده بودند ولی جمعیت مستقبلین در ابراهیمآباد شش فرسخی شهر عراق روبه فزونی گذارد به طوری که جمعیت مستقبلین در طول جاده قطع نمیشد. تعداد مستقبلین پیاده و سواره از تمام طبقات رو به فزونی میگرفت در قریه شاهسواران چهار فرسنگی عراق جمعیت بسیار زیادی از مستقبلین مشاهده میشدند. دفعتا مرحوم آقا به راننده کالسکه دستور توقف دادند و پیاده شدند و به قبرستان ده که در کنار جاده بود رفتند و روی زمین به سجده افتادند. سجده ایشان چند دقیقهای به طول انجامید. عدهای از حاضران و همراهان و نزدیکان خدمت ایشان رفتند و آقا را از روی زمین بلند کرد و ملاحظه شد که اشک ایشان جاری و در حال تضرع به راز و نیاز با خدای خود مشغول بوده است. چون مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در حکمت و فلسفه تحصیلات عالی داشته و اسفار ملاصدرای شیرازی را تدریس میفرمودهاند مرحوم آقا سید یعقوب انوار که معلم بعضی از فرزندان و نوادگان ایشان و جزء همراهان بوده است خدمتشان عرض میکند که آقا حکمی و فیلسوف میباشند. این حالت تضرع و زاری موجب تعجب است. مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در جواب میفرمایند که من گرچه قدرت حکمت و فلسفه میدانم ولی از نظر عقاید و اعتقادات دینی چون شیفتگان ساده و عامی میباشم و بعد اظهار میفرمایند که وقتی مستقبلین را مشاهده نمودم ترسیدم مبادا غرور مرا فراگیرد و از یاد خدای خالق خود برای مدت کوتاهی هم که شده غافل شوم. این بود که به سجده افتادم و استغفار نمودم. خدای او را غریق رحمت خود فرماید که همیشه میفرمود تار و پود وجودم ندای وحدانیت خدای متعال را میدهد.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی کلیه دستورات و احکام شرع انور را همیشه در مدنظر داشته و سعی وافی و جهد کافی مینموده است که در همه امور موازین شرع مقدس را به مورد اجرا و عمل گذارد.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در تمام عمر در سفر و حضر نماز را به اوقات پنجگانه اقامه مینموده است و چنانچه گفته شد در تمام عمر نماز شب ایشان ترک نگردید و هر شب به راز و نیاز به درگاه بی نیاز اشتغال داشته است.
2. عشق به تعلیم و تعلم. در تمام عمر صبح که در عمارات بیرونی جلوس میکرد بطوری که قبلا متذکر گردیده، ساعات اولیه او صرف مباحثات علمی و فلسفی و تدریس میشده است و حتی در ساعات فراغت نیز از مطالعه و مباحث علمی دستبردار نبودند.
در تشویق و ترغیب طلاب علوم دینیه کوشا و برای کسانی که در مدرسه ساکن و به تحصیل میپرداختهاند حقوق و وظیفه برقرار مینموده است. برای سه نفر فرزند ذکور خردسال خود آقای مهدی - آقای امین - آقا حسین و نوههایی که با این سه نفر تناسب سنی داشتهاند در تهران یکی از خلوتهای بزرگ را به مدرسه و مکتب اختصاص داده و در آن خلوت اتاقهایی برای سکونت معلمین منظور و جهت خدمت ایشان گماشتگانی معین و معلوم مینمایند تا آنها بهتر بتوانند در تعلیم فرزندان و نوادگان ایشان کوشا و با آسایش خاطر به تدریس و تعلیم بپردازند. بعد از اینکه رفع نفی بلد از ایشان شد و به اراک (عراق) مراجعت نمودند، بعضی از معلمین به همراه فرزندان ایشان به عراق عزیمت نمودند و در عراق (اراک) به همان نحو تحصیل فرزندانشان شروع شد. فرزندان بزرگ ایشان قبلا همگی طبق امر معظمله برای تکمیل تحصیلات و کسب دانش بیشتر به عتبات عالیات اعزام گردیده بودند و در این زمان بعضا در اراک اقامت داشتهاند.
در اوقاتی که مباحثه علمی داشتند و از فرزندان بزرگ ایشان که برای تحصیل به عتبات عالیات اعزام شده بودند حضور داشتند فرزند یا فرزندان خود را طرف بحث و فحص قرار میدادند تا بیشتر به وضع علمی آنها پی ببرند و در این مورد به آقای حاجی آقا مصطفی توجه خاصی داشتهاند. هر کسی از فرزندان در حد خود بیشتر در تحصیل کوشیده و به کسب علوم بیشتر موفق میشدند بیشتر مورد توجه ایشان بودهاند.
پس از اینکه محمد علی شاه به سلطنت جلوس نمود چنانچه قبلاً نیز شرح داده شده است مرحوم آقا به تهران احضار شدند که پس از حرکت در ابراهیم آباد چهل کیلومتری عراق (اراک) تلگراف علماء اعلام به ایشان رسید که احتیاج به آمدن تهران نیست به اراک مراجعت فرمایید و ایشان هم به اراک مراجعت نمودند موقعی که برای حرکت به تهران همراهان را معلوم میفرمایند دستور میدهند که آقا مهدی و همچنین آقا حسین کوچکترین فرزند ذکور ایشان (آقای حسین خاکباز محسنی) در خدمت ایشان به تهران حرکت نمایند. برای همراهان موجب تعجب میشود که چرا طفل ده سالهای را دستور فرمودند در معیت ایشان به تهران برود علت را استسفار مینمایند میفرمایند میخواهم این طفل در تهران تعلیم و تربیت یابد و مناسب با اوضاع و احوال زنان به کسب دانش و تحصیل علوم بپردازد. این امر نشانه ای از روشن بینی و اعتقاد معظمله به کسب تربیت و تعلیم میباشند.
در زمانی که مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در تهران اقامت داشتند کلیه امور دولتی و دیوانی بعهده حاجی آقا اسماعیل (عراقی) هفتمین فرزند ذکور ایشان محول بوده و آقای حاجی آقا اسماعیل با عده زیادی از رجال آن عصر آشنا و با بعضی خصوصیت و دوستی داشته است.
همیشه چند نفری در خدمت آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی مامور کتابت و نسخه برداری بودهاند. کتابخانه ایشان در زمان خود یکی از بهترین و معتبرترین کتابخانههای آن عصر بوده است. وقف و تخصیص عواید قسمتی در املاک خود برای طالبان تحصیل علم حکایت از علاقه معظمله برای تحصیل و کسب علوم و کمالات بوده است.
علاقه مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به کسب علم و فضایل بحدی بوده است که با آن همه مشغله، پس از اینکه به حج میروند و به زیارت خانه خدا نائل میگردند در مراجعت به منظور کسب اطلاعات و دانش حدود یک سال در استانبول توقف میفرمایند و ضمن این توقف با مرحوم حاج میرزا صفا آشنا و علاقه و الفت زیادی بین ایشان بوجود آمد. در مواقعی که در تهران اقامت داشتند و اکثر عصرهای پنج شنبه برای زیارت حضرت عبدالعظیم میرفتهاند در صفاییه به سر قبر حاج میرزا صفا رفته و فاتحهای نثار میکردند.
علاقه معظمله به کسب علم و دانش موجب گردید که علاوه بر فرزندان خود دو نفر از خانواده و بستگان خود را که به آنها فوقالعاده علاقهمند بود برای کسب علم به عتبات عالیات اعزام نماید این دو نفر عبارت بودند از:
الف- مرحوم آیت الله العظمی آقا نورالدین پسر عموی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی. مرحوم آقا نورالدین تقریبا حدود دو سال از مرحوم آقای حاج سید احمد اکبر اولاد ذکور مرحوم آقا بزرگتر بوده است. لهذا ایشان را به اتفاق آقای حاج سید احمد فرزندش به عتبات عالیات برای کسب علم و دانش اعزام میدارد و کلیه وسایل تحصیل ایشان را فراهم مینماید. مرحوم آقا نورالدین پس از اتمام تحصیلات و اخذ اجازه اجتهاد به اراک مراجعت نمود و در اراک به مرجعیت مطلق نائل آمد و بین سنوات ۱۳۲۱ و ۱۳۴۲ قمری هنگام فوت ایشان کلیه مردم عراق و حومه و بلوکات از ایشان تقلید مینمودند.
مرحوم آقای نورالدین علاوه بر علم و دانش از نظر تقوی و زهد مقام والایی را حائز بوده و رفتار ایشان با خانواده محسنی همیشه صمیمانه و با ملاطفت بوده است که این امر نشانهای از سپاس و حق شناسی ایشان نسبت به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی میباشد. مرحوم آقا نورالدین اجازه اجتهاد را از آقایان آیات عظام مرحوم آخوند ملا کاظم خراسانی و مرحوم حاج میرزا حسین حاج میرزاخلیل دریافت داشته است.
ب- مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا محمدعلی خان که خواهرزاده مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی و فرزند مرحوم آقای حاجی رضا خان نواده مرحوم محمد امین خان از محترمین شهر عراق بوده. مرحوم حاج میرزا محمدعلی خان توسط مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی تغییر لباس داده و به لباس روحانیت درآمد. گرچه مرحوم آقای حاج رضا خان ابتدا موفق نبوده است ولی نظر به احترام و اخلاصی که نسبت به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی داشته با تغییر لباس موافقت و آقای حاج میرزا محمدعلی خان را برای تحصیل و کسب علوم به نجف اشرف اعزام میدارد و پس از اخذ اجازه اجتهاد به عراق (اراک) مراجعت مینمایند. مرحوم آقای حاج میرزا محمدعلی خان بیش از حد مورد علاقه مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بوده است.
3- یکی از عالی ترین خصایل مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی مساعدت به مردم و کمک به مستضعفین بوده است. بهترین شاهد این موضوع وقف قسمتی از املاک و دارایی خود برای فقرا و مستمندان و نیازمندان میباشد. در سال ۱۲۸۸ که قحطی سراسر ایران را فرا گرفت دولت از مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی درخواست نمود که در صورت امکان گندم در اختیار دولت گذارد و به دولت بفروشد. مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی یکهزار خروار گندم مجانا و بلاعوض در اختیار دولت گذارد تا مصرف حاجتمندان رسد.
حمایت از زارعین و کشاورزان نیز شاهد دیگری بر حمایت مرحوم آقا از مستضعفین میباشد. در زمان حیات ایشان نه تنها مامورین دولت بلکه مباشرین و فرزندان ایشان یارای کوچکترین مزاحمت برای زارعین را نداشتند و اگر یکی از فرزندان یا بستگان و مباشرین ایشان متعرض زارع یا رعیتی میشدند و ایشان مستحضر میشد، چنان بر آنها سخت میگرفت که ناچار میشدند ترضیه خاطر رعیت یا زارع را فراهم نمایند تا موجبات عصبانیت بیشتر آقا فراهم نشود. تا زمانی که مرحوم حاجی آقا نعمت الله برادر مرحوم آقا که متصدی امور دهات بود حیات داشت، مرحوم آقا خاطری جمع و اطمینان داشت که گرفتاری زارعین و رعایا بوسیله ایشان مرتفع میشود. بعد از فوت مرحوم حاجی آقا نعمت اگر مرحوم آقا مستحضر میشد که رعیت یا زارعی احتیاج به کمک دارد، شخصاً دستور میفرمودند که رفع گرفتاری از زارع یا رعیت بشود و کمک لازم نسبت به او انجام گیرد. زمانی به علت اختلافات گوسفند، گاو و قسمتی از اموال رعایا و ساکنین یکی از دهات متعلق به مرحوم آقا به غارت میرود، معظمله دستور میفرمایند صورت گاو و گوسفند و اموالی که از زارعین به غارت رفته به تفکیک تهیه شود. پس از تهیه صورت دستور میدهند کلیه اموال و گاو و گوسفند زارعین خریداری و به آنها داده شود. این موضوع در دو مورد اتفاق افتاده است. در آن زمان در ناحیه عراق هر ساله چندین بار اتفاق میافتاد که دهات و اموال زارعین مورد دستبرد و غارت قرار میگرفته ولی تنها کسی که کلیه اموال غارت شده زارعین را تامین و به آنها مجانا میداده و میبخشیده است، مرحوم آقای حاج آقا محسن بوده و بس.
زمانی که مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در تهران به حال تبعید به سر میبردند یکی از رجال عصر که یا مرحوم شاهزاده اسماعیل میرزا معزالدوله و یا مرحوم بهاءالدوله بوده است، به معظمله مراجعه و برای تعمیر گنبد و صحن مطهر کاظمین مذاکره مینماید. مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی اظهار میدارند اگر قرار است در این مورد از تعداد زیادی مردم استمداد و پول جمعآوری شود من دخالتی نخواهم کرد ولی اگر دو سه نفر بخواهند این عمل خیر را انجام دهند من آماده هستم که یکی از آنها باشم. در نتیجه سه نفر تقبل این کار را مینمایند و وجه قابل ملاحظه ای برای تعمیر گنبد و صحن کاظمین ارسال میدارند. پس از مدتی که مرمت و تعمیر انجام میپذیرد مبلغی حدود ۴ هزار تومان اضافه بر مصرف برای مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به وسیله برات برگشت داده میشود و این حواله بدست ایشان میرسد یکی از سادات محترم که اصلاً از اهالی کرهرود عراق ساکن تهران و سیدی بزرگوار و مورد احترام همگان و با آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی روابط بسیار نزدیک داشته و اهل مال و منال دنیوی نبوده در مجلس حضور داشته است مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به ایشان اظهار مینمایند مبلغی برای جد بزرگوارتان تقدیم شده بود که قسمتی از آن برگشت داده شده در صورت موافقت برای منزلی جهت شما اختصاص داده شود که مبلغ مذکور صرف خرید خانهای در کوچهای که بعدها کوچه ظهیرالاسلام واقع در خیابان شاه آباد نامیده شد، برای مشارالیه گردید.
معظمله نسبت به ضعفا بحدی رفعت مینمودند و گذشت میکردند که در بعضی موارد موجب تعجب میشد. منجمله شبی نزدیک دمیدن سپیده مرحوم آقا به حمام میرفته، در سر راهشان مردی به جلو دوید و با اسلحه ای که در دست داشت خواست نسبت به ایشان سوء قصد نماید. عنایت الهی موجب گردید که اسلحه کار نکرد و صدمهای به ایشان نزد خدمتگزاران و نوکران آقا که همراه بودند سوءقصدکننده را دستگیر نمودند. مرد ناشناس را به محض اینکه نزد مرحوم آقا آوردند خود را بر روی پای ایشان انداخت و بنای تضرع و زاری را گذاشت و اظهار داشت که من جعفر نام پسر محمد ولد جعفر بیک هستم و بنابر تحریک فلان شخص و فلان کس اقدام به سوء قصد نمودم و این بار دوم است. بار اول موفق نشدم و بار دوم اسلحه را چندین بار امتحان کردم و با اینکه فشنگ ساخت کارخانه در آن گذاردم ولی عنایت و خواست الهی موجب گردید که من ناموفق بمانم و بقا و سلامت شما تامین گردد. حال از عمل خود توبه کرده و تقاضای بخشش مینمایم. مرحوم آقا به نوکران دستور فرمودند که فوراً او را آزاد کنند که هرجا بخواهد برود. شخص مذکور از آن تاریخ فدایی مرحوم آقا شد و تا آخر عمر در خدمت مرحوم آقا باقی ماند. کمک و مساعدت مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی منحصر به زارعین و کشاورزان و بستگان خودشان نبوده است بلکه هر کس و در هر مقام نیازمند به کمک و مساعدت بوده، ایشان مضایقه نمیکردند. چنانچه مرحوم میر سیدرضا مستوفی از محترمین عراق که با مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی هم ارتباط نزدیک نداشته است، مقروض میشود و از طرف حاکم وقت عراق موجبات ناراحتی برای مرحوم میر سیدرضا مستوفی فراهم میگردد تا این موضوع به اطلاع مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی میرسد فورا نسبت به پرداخت قروض ایشان که گویا حدود دو سه هزار تومان بوده است، اقدام مینماید و رفع مضیقه و گرفتاری از ایشان میشود البته بعدا مبلغ مزبور پس از گشایش حال و بهبودی وضع از طرف آقای میر سیدرضا مستوفی مسترد میگردد. این عمل موجب گردید که از آن به بعد مرحوم میر سیدرضا در سلک مخلصین و دوستداران مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی درآید و همیشه نسبت به معظمله اظهار دوستی و ارادت نماید.
4- دوست داشتن ارحام. مرحوم آقای حاج آقا محسن در طول زندگی خود به ارحام خویش فوق العاده علاقهمند بودند و به ایشان محبت میکرده است. بهترین شاهد و گواه این مدعا وقف عواید قسمتی از املاک خود برای ارحام محتاج بوده است. قسمتی از امور مربوطه به خود را به بعضی از ارحام خود ارجاع مینموده تا بتواند معیشت خود را تامین نمایند. همیشه فرزندان خود را امر به صله ارحام می فرمودند.
مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج آقا مصطفی محسنی سجادی همیشه به افراد خانواده گوشزد میفرمودند که از پدرم مرحوم آقا بارها شنیده ام که هر کس صله رحم بجا بیاورد علاوه بر اینکه به تکلیف شرعی عمل نموده در دنیا بد نخواهد دید و عمر طولانی خواهد نمود و همیشه مرحوم آقا فرزندان را به صله ارحام هدایت و امر میفرمودند.
یکی از اقوام نزدیک مرحوم آقا مدتی با ایشان روابط حسنه نداشته و دوری میگزیده و چون از نظر وضع مالی در مضیقه بوده است مرحوم آقا هر ماه مبلغی که بیش از کفایت مخارج او بوده، به منزل ایشان میفرستاده و به حامل دستور فرموده بودند که مراقب باشد هروقت ایشان در منزل نیست وجه را به منزل او ببرد تا متوجه نگردد وجه از طرف چه کسی فرستاده میشود. این امر چند ماهی ادامه داشته تا ایشان مراقبت مینماید و بالاخره با آورنده پول مواجه شده و متوجه میگردد که این عمل خیر از طرف آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی انجام میگیرد. فورا به منزل آقا میرود و از گذشته اظهار ندامت میکند.
وقتی خبر فوت مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقا ضیاءالدین عموزاده ایشان به آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی میرسد بدون توجه به وضع با حالی پریشان و گریان و نالان و به قولی بر سر زنان به خانه عموزاده میرود تا در مراسم شرکت نماید.
5- مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی هرگز تسلیم به زور نشده و با زورگویی و قلدری همیشه مبارزه مینموده است و در مقابل مقام و جاه سر فرود نمیآوردهاست.
مرحوم اتابک هنگام نفی بلد مرحوم آقا خواست اقدامیکند تا روابطی عادی بین مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی و مظفرالدین شاه برقرار شود تا شاه با مراجعت معظم له به عراق موافقت نماید. وقتی مرحوم آقا به ملاقات شاه میرود، اتابک هم حضور داشته است. ضمن مذاکراتی که فیمابین بعمل میآید مرحوم آقا عصبانی شده و به تندی و شدت سخن میگوید که در نتیجه این ملاقات سوء اثر بخشید و موجب رنجش بیشتر شاه گردید.
ایشان نه تنها تحمل زورگویی را نسبت به خود نداشت بلکه هر کسی که در مقابل ظلم و تعدی قرار میگرفت و به ایشان پناه میبرد در رفع ظلم و ستم بر میآمد و سعی مینمود رفع گرفتاری از مردم شود و در بعضی از مواقع همین کمک به مظلومین و رفع ستم از آنها موجبات ناراحتی برای ایشان فراهم میکردهاست. منجمله حاکم وقت شهر عراق مردی خروس باز بوده و به خروس علاقهمند بوده است. حاکم مطلع میگردد که شخصی به نام ملا عباس دارای چند خروس خوب میباشد. میخواهد خروسها را از وی بگیرد. ملاعباس دو خروس خوب خود را برداشته و به بیرونی مرحوم آقا پناه میبرد. مرحوم آقا به حاکم پیغام میدهد که هرچند خروس در هر کجا که خود او سراغ دارد میفرستند و برای او خریداری و تهیه خواهد کرد. از خروسهای ملاعباس صرفنظر نماید. حاکم قانع شده و تفنگچی میفرستد تا ملاعباس و خروس ها را به نزد حاکم ببرند. نوکران آقا مسلح شده در بامها مستقر میشوند تا از بردن ملاعباس که به آقا پناه برده بود جلوگیری نمایند. تفنگچیهای حاکم پس از ملاحظه وضعیت مراجعت مینمایند. حاکم موضوع تفنگچی را بدون ذکر مقدمه و علت به مرکز گزارش میدهد و این امر یکی از موجباتی میشود که مرکز نسبت به ایشان بدبین میشود.
در زمان حیات مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی تعداد زیادی کلیمی و ارمنی در عراق زندگی میکردهاند و معظمله همیشه نهایت سعی را مبذول میداشتهاند از هر گونه ظلم و ستم و زورگویی نسبت به اقلیت ها جلوگیری شود و اگر برای بعضی از افراد کلیمی یا مسیحی ناراحتی در اراک پیش میآمد برای رفع گرفتاری به مرحوم آقا متوسل میشدند و در همه اوقات میتوانستهاند خدمت ایشان آمده و تظلم و شکایت نمایند. وجود معظمله موجبات آسایش خاطر این اقلیت ها را فراهم و آقا را پشتیبانی برای خود میدانستهاند.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی اکثر اوقات خود را به مباحثه و مطالعه کتب میگذراند و چون چشم ایشان در سالهای آخر زندگی کفایت مطالعه و خواندن کتاب را نمینمود معمولاً دو سه نفر برای معظمله کتابها را قرائت مینمودند که یکی از ایشان مرحوم آقا محمد باقر نوه معظمله و اکبر اولاد ذکور آقای حاج سید احمد بوده است. چون مرحوم آقا به علم و دانش ارج خاصی میدادند و مرحوم آقا محمد باقر از نظر علمی در سنین جوای پیشرفت کامل نموده بود لهذا به ایشان خیلی مهر میورزیده است. آقای محمد باقر زمانی که نام خانوادگی و شناسنامه معمول و مرسوم شد نام خانوادگی شهمنش را برای خود انتخاب نمود. در یکی دو سال آخر زندگی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی آقا مهدی فرزند هشتم ذکور ایشان با وجودی که کمتر از ۱۵ سال داشته لیکن با توجه به هوش سرشار و پیشرفت زیادی که در تحصیل نموده بود بعضی از کتب را برای پدر بزرگوار خود قرائت مینمود. مرحوم آقا در ساعاتی که از مطالعه و مباحث علمی خسته میشدند معمولاً با یکی دو نفر به مذاکره و رفع خستگی میپرداختهاند. در عراق کسانی که در ساعات فراغت خدمت ایشان میرسیدند و به مصاحبت میپرداختند عبارت بودند
1- مرحوم آقای حاج ملا نبی شیخ الاسلام از محترمین عراق فرزند مرحوم حاج فضلعلی بیک که رقیه خانم دختر مرحوم آقا را برای فرزندش مرحوم میرزا علی شیخ الاسلام تزویج نموده بود
2- مرحوم آقای حاج سید ابوالفضل صدرالعلما و آقا میرزا محسن مقتول کمیته مجازات در تهران نوه های دختری ایشان بودند و فرزند آن مرحوم به نام آقای اسدالله پروین ساکن اراک و از دوستان نزدیک خانواده محسنی بوده است.
3- مرحوم آقای حاج محمد کاظم امین التجار که شوهرخواهر مرحوم آقا و از متمکنین و متنفذین عراق بوده است
4- مرحوم آقای حاج رضا خان نوه مرحوم حاج محمد امین خان که از خانزادگان و محترمین عراق و شوهرخواهر مرحوم آقا بوده و یکی از نزدیکان صمیمی مرحوم آقا بشمار میرفته است.
5- مرحوم آقای میرزا علی اصغر حکمی که اصلاً اهل آذربایجان و چنانچه قبلاً مذکور شد برای زیارت اعتاب مقدسه از راه عراق عازم عتبات عالیات بوده است در هنگام توقف درعراق چون مراتب علمی او در حکمت و فلسفه به اطلاع مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی میرسد و با توجه به اینکه معظمله دوستدار علم و عالم بوده، موجبات توطن و سکونت میرزا علی اصغر حکمی را در عراق فراهم مینماید و علاوه بر اینکه در مجالس علمی و بحث و فحص مرحوم آقا همیشه حضور داشت در سایر مجالس نیز مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی را همراهی میکرد است. علاوه بر آقایان فوق الاشعار، آقایان نامبرده زیر قالب روزها بعد از خاتمه درس و مباحثات علمی خدمت مرحوم آقا حضور به هم میرساندهاند.
مرحوم حاج علیقلی بیک معروف به حاج باشی که نسبت به مرحوم آقا اخلاص خاصی داشته است
محمود شیرعلی خان مهاجر ایروانی که صبیهاش همسر مرحوم آقا بوده است
مرحوم محمد قلی خان مهاجر ایروانی که صبیهاش زوجه مرحوم آقا بوده است
چون منظور از تدوین این جزوه این بوده است که افراد خانواده بهتر و بیشتر به احوال و خصوصیات زندگی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی مطلع گردند، لهذا در مورد زندگی خصوصی معظمله نیز مختصری نگاشته میشود تا افراد خانواده آشنایی بیشتری تحصیل نمایند.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی همانطور که قبلا گفته شد در تمام طول زندگی نهار را در بیرونی صرف میکردند و چه در اراک و چه در تهران عده نسبت زیادی هر روز در سر سفره حاضر و با ایشان در صرف غذا همراهی می نمودند ولی شبها در اندرون صرف غذا میکردند. مرحوم آقا فوقالعاده کم غذا بوده است معمولا غذای ایشان در ظهرها عبارت بوده است از چند قاشق آبگوشت که مخصوص خود ایشان طبخ میشده است و غالباً یک زرده تخم مرغ و همیشه با ناهار دوغ میآشامیدند و چند قطره آبلیمو در ظرف دوغ ایشان ریخته میشده است. در حال حاضر بسیاری از افراد خاندان محسنی نوشیدن دوغ را با کمی آبلیمو معمول میدارند. در دو سه سال آخر زندگی در موقع صرف شام بعضی از اوقات سه فرزند ذکور کوچک ایشان آقا مهدی - آقا امین - آقا حسین احضار میشدند و در خدمت ایشان صرف شام مینمودند و خانم زهرا خانم والده آقا مهدی حضور داشته و از سه فرزند نامبرده پذیرایی و مواظبت مینموده است.
در زندگی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی مرد سالاری کامل همیشه حکمفرما بوده است بحدی که هیچ یک از زوجات و یا عروس های معظمله در حضور ایشان اجازه جلوس نداشتند مگر اینکه امر به نشستن فرمایند هر یک از همسران که دارای فرزند بوده یک خلوت یا چند اتاق بسته به وضع آنها در اختیار و هرکدام زندگی جداگانهای مخصوص خود داشتهاند و با توجه به تعداد عائله و فراخور حال ماهیانه برای مخارج زندگی و معیشت خود دریافت مینمودهاند.
برای تهیه لباس و کفش هر سال دوبار یکی در آخر اسفند برای تهیهی عید و یکی در اوایل پاییز فروشنده انواع پارچه ها و البسه و فروشنده کفش به اندرون هدایت میشدند و تمام خانمها و عروسها و فرزندان و سایر افراد عائله و خدمتکاران که در منازل و خلوت ها سکونت داشتند در محل حاضر میشدند و آنچه احتیاج داشتهاند و میخواستند برای خود و افراد عائله و خدمتکاران انتخاب میکردند و در آن روز معمول بوده است که بعضی از بانوان از اقوام نزدیک هم به اندرون میآمدند تا آنها هم نیازهای خود را تامین نمایند.
فروشنده پارچه و البسه میزان زیادی از انواع مختلف همراه میآوردهاست تا همگان با سلیقه های مختلف موفق به انتخاب خواسته خود شوند. فروشنده کفش نیز تعداد زیادی زوج کفش در اندازهها و انواع مختلف همراه داشته تا نیاز کلیه خانم ها و خدمتکاران حاضران تامین گردد. معمولاً در اواخر اسفند برای شب عید از طرف آقا دستور داده میشد که برای خواهران و صبایای معظمله که شوهر داشته و در خانههای خودشان زندگی میکردند و بعضی از اقوام ایشان انواع نیازمندیها و لوازم تهیه و جهت ایشان فرستاده شود این محموله را در عراق (اراک) بارخانه مینامیدند.
تذکر نکتهای را لازم میداند که در آن اوقات نه فرم ها و مدل های زیادی بوده و نه تنوع در نوع جنس بسیار از این جهت به علت انواع محدود بین انتخاب خدمتگذاران و بانوان تفاوت زیادی مشهود نمیشد و یکی از دلایلی که در سابق وضع زندگی افراد به چشم نمیخورد همین موضوع عدم تفاوت بسیار در زندگی بود. مثلاً فلان اعیان یا متمکن ناچار بود با اسب مسافرت نماید و نوکر و زارع با الاغ به سفر میرفت که امتیاز زیادی در بین نبود و یا تابستان برای خنک شدن در مقابل گرما از عالی و دانی همگان از زیرزمین و بادبزن حصیری استفاده مینمودند و یا دوخت پارچه ها و لباس ها بیشتر همگانی بود و تفاوت ظاهری در نحوه زندگی متمکن و ندار مانند امروزه زیاد نبوده است و در نتیجه بخل و عقده و حسد بین افراد کمتر به وجود میآمده ولی البته این وضع را نمیتوان بین رجال و مصادر امور و پیشوایان سیاسی جاری و ساری دانست زیرا بین آنان از هر جهت رقابت و همچشمی دیده میشده است.
در منزل مرحوم آقای حاج آقا محسن همیشه انباری محتوی نیازمندیها و تعدادی تخته فرش در اندازه های مختلف موجود بوده که در موقع لزوم خانوارها از آن استفاده میشده است. در سالهای آخر زندگی مرحوم آقا انبار فرش و نیازمندی ها به خانم زهرا خانم والده آقا مهدی سپرده و در اختیار ایشان بوده است.
مهریه زوجات مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی میزان پانصد تومان یا کمتر بوده است ولی در دو مورد استثنا دیده میشود که مهریه عین ملک بوده است. یکی مهریه خانم نارنج خانم بیات صبیه نظام شکر بیات که مقداری از قریه بازانه و مورد دوم مهریه خانم زهرا خانم صبیه میرزا رضای لشکر نویس تفرشی والده آقای آقا مهدی یثربی که مهریه ایشان سه دانگ قریه مهرآباد بوده است. ایشان بعدا مهریه خود را برای تهیه دارو و دوای مستمندان و مصارف خیر دیگر حبس نموده است (قریه مهرآباد مسقط الراس سید ابوالقاسم قائم مقام صدراعظم، دانشمند ایران میباشد)
مرحوم آقای حاج آقا محسن همیشه سعی نموده است که طوری عمل شود که شخصیت بارزشان محفوظ بماند چنانچه وقتی قرار بوده ناصرالدین شاه و همراهان به عراق (اراک) مسافرت نمایند و مقرر میگردد که در دو محل میهمان مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی باشند یکی در باغ مرزیجران نزدیک شهر و دیگری در قریه عمارت (سراب عمارت) در بلوک کزاز در باغ مرزیجران که نزدیک شهر بوده مرحوم آقای حاج آقا محسن شخصا حضور مییابند ولی در قریه عمارت که شش فرسخ از شهر فاصله داشته برادر و عمو و منشی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی از طرف ایشان مأمور پذیرایی میشوند.
مرحوم آقا برای این میهمانی ها دستور می فرمایند پانصد مجموعه ظرف مرغی از تهران خریداری و به عراق حمل نمایند تا برای پذیرایی شاه و همراهان مورد استفاده قرار گیرد. در زمان حال در بعضی از منازل نوادگان معظمله قطعاتی از آن ظرف ها موجود میباشد. در آن زمان سرویس ظرف رسم نبوده بلکه مجموعه متداول بوده و هر مجموعه چندین ظرف برای منظورهای مختلف را شامل میشده است.
یکی از عادات مرحوم آقا این بوده که هرگز زیر بار بار قرض نمیرفته و از قرض کردن متنفر بوده است و چنانچه به اطلاع معظمله میرسید که یکی از فرزندان ایشان مقروض شده است فوقالعاده ناراحت شده و فرزند مزبور را شدیداً مورد مواخذه و توبیخ قرار میدادند.
در زمان حیات پربرکت خود برای تامین مخارج هر یک از فرزندان ذکور شان که تشکیل عائله داده بودند یکی از املاک خود را در اختیار آنان فرزند میگذاردند تا نهایت سعی در آباد نگه داشتن ملک نموده و از عواید آن برای مخارج خود و عائله استفاده نمایند مثلاً قریه حصار در اختیار آقای حاج سید احمد، قریه بازانه در اختیار آقای حاج میرزا محمود، قریه کرک در اختیار آقای حاج سید ابوالقاسم، قریه هفته در اختیار آقای حاج آقا مصطفی و قریه سر سختی در اختیار آقای حاج میرزا شمس الدین برای تحصیل عوائد جهت مخارج عائله خودشان گذارده بودند و چون آقای حاج سید احمد کثیر الاولاد بود قریه قلعه را به سهم ایشان علاوه و در اختیار ایشان قرار دادند و چنانچه به اطلاع ایشان میرسید که یکی از فرزندان در آبادانی ملکی که در اختیار او بوده است توجه ننموده و کوتاهی کرده، فرزند را مورد مواخذه شدید قرار میداد و فرزندان از بیم مواخذه هم که شده بود در آباد و معمور نگه داشتن ملک نهایت جدیت را مبذول میداشتند و چنانچه فرزندی در ایجاد باغ و یا حفر قناتی اقدام میکرد مورد تشویق و ترغیب قرار میگرفت. در همان روزهای آخر زندگی که مریض شده و یقین داشتند به سرای باقی خواهند شتافت سه دانگ قریه مهرآباد و شش دانگ قریه داین را به سه فرزند ذکور کوچک خود آقا مهدی آقا امین آقا حسین بخشیدند و فرموده بودند که برای همه پسران مخارج مراسم ازدواج آنها را پرداختهام و چون این سه پسر هنوز ازدواج نکرده سه دانگ مهرآباد و شش دانگ قریه داین را به آنها بخشیدم تا مخارج ازدواج و مراسم عروسی را تامین نمایند. همیشه مایل بودند که فرزندانشان دارای شخصیت والا باشند و شخصیت خود را محفوظ بدارند. برای معظمله بروز و ظهور شخصیت حائز کمال اهمیت بوده است. برای مثال در سال هایی که مرحوم آقا در تهران اقامت داشتند معمولاً جمع آوری عوائد دهات و نظارت بر امور به یکی از فرزندان سپرده میشد. در یکی از سال ها که یکی از فرزندان مامور این کار بود دیناری بابت عوارض پرداخت ننمود پس از مراجعت مرحوم آقا به اراک (عراق) فرزند مزبور را به شدت مورد مواخذه و عوائد را مورد مطالبه قرار داد و حتی فرمودند اگر با آن عوائد ملکی خریداری شده است باید به معظمله انتقال یابد. ضمن این مذاکرات عصبانی شده و با عصای خود یکی دو ضربه به فرزند خود که در آن موقع صاحب چندین اولاد بود زدند. یکی از آقایان علما که از خویشوندان نزدیک مرحوم آقا نیز بود بین مرحوم آقا و فرزندشان حائل میشود تا ایشان ضربه دیگری با عصا به فرزند خود نزنند. در این هنگام فرزند آقا که بنیه قوی داشته با شدت تمام واسطه را کنار میزند و به واسطه میگوید شما کوچکتر از آن هستید که بین آقا و من واسطه شوید و شانه خود را نزدیک والد بزرگوارشان میگیرد و عرض میکند آقا مختار بر جان من هستند هر چه میخواهند بزنند ولی عصبانی نشوند. مبادا عصبانیت موجب ناراحتی آقا را فراهم نماید. مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی با توجه به رفتار فرزند و از اینکه ایشان دیگران را کوچکتر از آن دانست که واسطه فی مابین شود و شخصیت خود را برتر نشان داد رضایت حاصل و همین امر موجب شد که از وصول عوائد صرف نظر کردند.
مرحوم آقای حاج سید احمد اکبر اولاد ذکور مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی بیشتر اوقات در تهران سکونت داشتند و دارای شخصیت بارز در جامعه آن عصر بودهاند و با اکثر علما و رجال زمان مراوده و با عدهای دوستی کامل داشته و عدهای از رجال عصر نسبت به ایشان اخلاص و ارادت میورزیدند.
همانطور که قبلا ذکر شد در اثر فشار روحانیت و اعلام مشروطیت مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در سال ۱۳۲۴ به عراق (اراک) مراجعت فرمودند.
مدتی پس از جلوس محمد علی شاه به سلطنت روی تلقینات اطرافیان و خواسته عدهای به نام مشروطهخواهی مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی از طرف محمد علی شاه به تهران احضار میشوند. قبل از مشروطیت پادشاه و یا درباریان تقاضای نفی بلد را مینمودند و اکنون عدهای به نام مشروطه خواهی و یا اسم نمایندگی در مجلس بدون اینکه تقاضای محاکمه نمایند تقاضای تبعید و احظار مردم را میکردند. چنانچه قبلاً مذکور افتاد مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی طبق دستور مرکز به سوی تهران حرکت مینمایند ولی در ابراهیم آباد عراق(شش فرسخی شهر) تلگرافی از طرف علما اعلام به ایشان تسلیم میگردد که ضمن تلگراف به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی اعلام شده بود که از نفی بلد و احضار ایشان انصراف حاصل گردیده است. لهذا معظمله از قریه ابراهیمآباد به اراک مراجعت میفرمایند. بعد از چند ماه مجددا مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی به تهران احضار گردید. در این موقع حکومت عراق به عهده مرحوم شکرالله خان معتمد خاقان که بعداً به قوام الدوله ملقب گردید و ریاست افواج عراق با مرحوم ذوالفقار خان بیات امیر تومان صمصام الملک بوده است. عیال ذوالفقارخان بیات خواهرزاده مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی، دختر مرحوم محمد حسن خان سرتیپ بوده. چون مراتب احضار مرحوم آقا طبق امر شاه و از طرف حاکم و فرمانده افواج به عرض مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی میرسد، معظمله حاکم و فرمانده افواج را مورد عتاب و خطاب شدید قرار میدهد و ضمنا میفرمایند اکثر افراد افواج کزاز از زارعین خود من میباشند که آنها را مرخص مینمایم لهذا نه تنها سربازان دهات ایشان بلکه کلیه سربازها بدون توجه به وضع خدمت را ترک و به دهات بازگشت نمودند که در نتیجه دولت به آقای حسام الملک (امیر افخم) قراگزلو همدانی که ریاست جمعی از افواج دولتی را داشته دستور میدهد که به عراق (اراک) عزیمت و آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی را به تهران حرکت دهد.
مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی را رسم بر این بوده است که در بعضی از سنوات به ده گردشی و سرکشی دهات میرفتهاند. در اواخر بهار و اوایل تابستان ۱۳۲۵ قمری ایشان برای سرکشی به دهات به بلوک کزاز میروند. یکی از نوادگان ایشان صبیه مرحوم آقای حاج سید احمد عیال مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج آقا رضا جاپلوقی بوده است. لهذا مرحوم حاج سید علی محمد جاپلوقی پدر آقای حاجی آقا رضا جاپلوقی نامهای به مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی نوشته و از ایشان دعوت مینماید که برای دیدار از نوه خود به میهمانی آقایان نامبرده به جاپلق بروند. مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در اواخر عمر دید یک چشم را تماما از دست داده بود و چشم دیگر هم خیلی کم دید بوده است لهذا به همراهان میفرمایند برای رفتن به جاپلق استخاره شود. وقتی با کلام خدا قرآن کریم استخاره میشود آیه مبارکه: " قل ان کان ابائکم و اخوانکم و ازواجکم و عشیربکم و اموالکم الی آخر (سوره توبه) نتیجه استخاره بوده است.
حاضرین میگویند که برای مسافرت از هر جهت خوب است. معظمله در جواب میفرمایند معلوم میشود آقایان درک مطلب را از کلام خدا وند نکردند این آیه شریفه مژده مرگ من می باشد. لهذا در جواب مرقوم میدارند با وجودی که اشتیاق به دیدار فرزندم و آقایان دارم ولی امکان مسافرت نمیباشد و دیدار ما به قیامت خواهد ماند و دستور میفرمایند که فوراً به شهر مراجعت شود و از ده گردشی صرفنظر میفرمایند. به محض ورود به شهر به ایشان اطلاع داده میشود که از طرف محمد علی شاه به آقای حسام الملک قره گزلو که بعدا به امیر افخم ملقب گردید دستور داده شده است که برای حرکت دادن آقا از همدان به اراک (عراق) عزیمت نمایند و آقا را به تهران حرکت دهند.
مرحوم آقای حاج آقا محسنی فرمایند مامور خدایی زودتر خواهد رسید و من به دیار باقی خواهم شتافت و مامور شاه نمیتواند کاری انجام دهد. در روز دوم ورود به شهر تب و بیماری بر وجود مبارکش عارض میگردد و پنج روز بعد در روز سوم جمادی الاول سال ۱۳۲۵ هجری قمری مطابق با سرطان 1286 شمسی روح پرفتوح معظمله به ملکوت اعلا پیوست. خدایش غریق رحمت واسعه خود فرماید.
چون در آن زمان رسانه های گروهی مانند امروز وجود نداشت، خبر درگذشت ایشان روز پنجم جمادی الاول در تهران منتشر شد و از این جهت فوت ایشان را بعضیها روز پنجم ذکر نمودهاند. علاوه بر مجالس فاتحه و ختم که در حدود چهل روز از طرف طبقات مختلف در شهر عراق اقامه گردید و مردم شهر در این مدت در عزای عمومی به سر میبردند، در تهران و قم و اصفهان و بروجرد کرمانشاه و سایر شهرهای ایران، همچنین در شهرهای نجف اشرف و کربلا و کاظمین و سامره از طرف اعلام و اهالی مجالس متعدد ترحیم منعقد گردیده بود.
پیکر مبارکشان در مقبره پدر والامقام ایشان در شمال شرقی شهر سلطان آباد عراق (اراک) مدفون گردید که در حال حاضر به مقبره آقا معروف است.
وقتی خبر درگذشت مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی در بین راه همدان و عراق به مرحوم حسامالملک همدانی (امیرافخم قراگزلو) میرسد خدا را سپاس مینماید و میگوید خداوند مرا یاری نمود زیرا هرگز مایل و راغب نبودم که موجبات ناراحتی سیدی بزرگوار و دانشمندی عالیمقام و شخصی بارز چون آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی را فراهم نمایم.
مرحوم میرزا سید صادق فراهانی متخلص به امیری و ملقب به ادیب الممالک فراهانی شاعر قصیده سرای بزرگ ایران در قرن اخیر دو قطعه ذیل را در رثاء مرحوم آیتاللهالعظمی آقای حاج آقا محسن اراکی سروده که متضمن تاریخ فوت آن بزرگوار میباشد
چو پنج و بیست ز هزار و سیصد رفت / از آن زمان که به یثرب ز مکه احمد رفت
سرآمد حکما محسن بن ابوالقاسم / به مهمانی حق سوی خوان سرمد رفت
به شوق روضه رضوان روان پر نورش / به باغ خلد در آن عالم مخلد رفت
ز بیت رفعت و تمجید صدر و ضرب شکست / ز جمع حکمت و توحید اسم مفرد رفت
محقق صمدانی حکیم ربانی / امام نافذ الاحکام باسطالید رفت
دری ز درج امام الهدی علی گم شد / مهی ز برج رسول خدا محمد رفت
فغان و ناله مرغان سبزپوش چمن / بر آسمان ز لعیب غراب آسود رفت
زمانه گفت که شد شارسان علم خراب / سپهر گفت سلیمان دین ز مسند رفت
محققی که عطارد خمیده همچو کمان / به محضرش بی تعلیم لوح ابجد رفت
به روز پنجم شهر جمادی الاخره بود / کزین رباط سفر کرد و سوی مقصد رفت
زد از مصیبت او مشتری دراعه به نیل / به سوگش افسر زرین ز فرق قرقد رفت
به ماتمش ز حرم سیل اشک تا عرفات / ز بقعه نبوی تا بقیع غرقد رفت
نبیره علی و زاده پیمبر بود / وزین خطیره به دیدار جدا مجد رفت
نشسته با دل بیدار در صوامع قدس / اگرچه در نظر خاکیان به مرقد رفت
امیری از پی تاریخ سال گفت ببین / که محسن بن ابوالقاسم ابن احمد رفت
" قطعه دیگر از ادیب الممالک"
حجة الاسلام کهف الحق ملازالمسلمین / کز درخت علم نطقش باز و فکرش بیخ شد
بحر علم و طور حکمت حاجی آقا محسن آنک / فلک دین را لنگر و مهد زمین را میخ شد
آنکه بودی خادمش مریخ و تیر از این سرای /در مقامی برتر از چرخ مه و مریخ شد
آنکه در هنگام حجت مشرک از انداز او / همچو مرغی بر فراز آتش اندر سیخ شد
پنجم شهر جمادی الاخره در آخرت / رفت و از سوگش اجل مستوجب توبیخ شد
پس بزرگ آمد غمش بر خلق از طبع ادیب /"عظم الله اجرهم" این وقعه را تاریخ شد